خاطرات جام جهاني 2006 آلمان حسن نايب آقا
خاطرات جام جهاني 2006 آلمان
حسن نايب آقا
از هتل كرونه تا بوخ هورنرهاف همهجا افتضاح و ابتذال آخوندي بيداد ميكند
از روزنامه مجاهد143محمد دادكان و ايادي او پاي احمدينژاد را بهزمين استاديوم آزادي كشيدند و او نيز كه مسبب سنگينترين ضربه بر تدارك تيم ايران بود با دلقكبازي در برابر خبرنگاران حيثيت تيم را تيره كرد. پردة آخر اين نمايش مسخره هديهكردن پيراهن شمارة 24 تيم ايران بهرئيس جمهور جنايتكار رژيم بود. بهاين ترتيب دادكان و مسئولان تيم، حيثيت بهاصطلاح تيم ملي را بهلوث كثافت احمدينژاد آلودند.ـ در ورزشگاه نورنبرگ و سپس در فرانكفورت همهچيز رنگ ديگري داشت. ايران داراي تيمي فاقد تاكتيك مشخص، بدون آمادگي تيمي و بدني و رواني و بسيار نامتجانس بود كه هيچ كاري از آن ساخته نبود. چند بازيكن مسن از كارافتاده و تعدادي جوان جوياي نام كه زيرفشار باند دادكانـدايي هيچ اعتماد بهنفسي نداشتند، تصويري غمانگيز از تيم ايران را روي چمن سبز بهنمايش درميآورد. فوتبال ايران هيچگاه و در هيچجامي چنين بيهويت و سردرگم نبودـ در شهر بسيار آرام و كوچك فريدريشهافن، تنها صداي عربدة سردمداران و مأموران رژيم بود كه شبها بههوا ميرفت. علت دعواها هم دزديهاي كلان و حيرتانگيز مسئولان رژيم بود. آخوند عليپور، بهاصطلاح مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال در پروژة توزيع لباسهاي تيم ايران و پرچمها و يادگاريها، 300هزار يورو از رژيم گرفته بود تا آنها را بين ايرانيها در فرانكفورت بهطور مجاني و براي تبليغات توزيع كند. اما او در فرانكفورت تمام لباسها و… را فروخت و پولها را بهجيب زد.برسراقامت در شهر ساحلي فريدريشهافن، در جنوب آلمان، كه با درياچة بسيار زيبا و سحرانگيز بودنزه همجوار است، ميان سهتيم بزرگ جهان و رژيم ايران رقابت زيادي وجود داشت. اما سرانجام آخوندها، كه در صدد بودند تا فوتباليستهاي ايراني را در دورترين نقطة آلمان، و بهدور از دسترس ديگران، تحت كنترل داشته باشند، با«سخاوت» و «بلندطبعي» نظر مساعد صاحب هتل كرونه را بهدست آوردند. در اين «بلندنظري» ايرانيها، كه يك قلم 50ميليون تومان آن به جيب قبولي، دلال رژيم در فرانكفورت، ريخت، شهردار فريدريشهافن نيز بينصيب نماند و همو بود كه اعلام كرد بهايرانيها خوشامد ميگويد.علاوه بر هتل كرونه، رژيم هتل بوخهورنرهاف، در مركز شهر فريدريشهافن را براي استقرار بيش از صدتن از خبرنگاران، مربيان، بازيكنان پيشكسوت و مأموران خود در نظر گرفته بود. البته جز تعدادي خبرنگار شناخته شده و داوران و مربيان قديمي، بقيه مأموران رژيم بودند و با عنوان «همراه» در سالن همكف هتل بهعلافي و استراقسمع مشغول بودند. دزدي 50ميليون توماني قبولي موجب دعواي شديد او با همپالكيهايش شد، قبولي، طبق معمول آخوندها، سياست دوجايهخوري را اجرا كرده بود. قرارداد وي با هتل بوخهورنرهاف شامل صبحانه و شام بود. منتهي بههيأت رژيم گفته بود كه صبحانه چند برابر بخورند تا نيازي بهناهار نباشد و شب هم شام را در هتل صرف كنند. حال تكليف بيماران يا كساني كه تحمل ساعتها گرسنگي را ندارند، چه ميشد، بهقبولي ارتباطي نداشت.اندكي بالاتر در هتل كرونه، اقدامات امنيتي بهشدت ساختمان اول اين هتل را دربرگرفته بود. هيچ خبرنگار، همراه يا ايراني حق ورود به اين هتل را نداشت. حتي تلفن دستيهاي بازيكنان را بسته و نواري روي آن گذاشته بودند كه ميگفت تلفنها خاموش است. اغلب مأموران رژيم كه در شهر و در هتل بوخهورنرهاف بودند نيز نميتوانستند بهآن جا بروند. تنها معدود افرادي اجازه ورود بهآن را داشتند. از جمله معاون دادستاني تهران، ياسر رفبقدوست و مأموران عاليرتبة رژيم و طيف كساني مثل مهدي مناجاتي، وطنخواه، ظلي، جلال طالبي، حشمت مهاجراني، جلالي و…اگر هم بازيكني ميخواست از هتل براي چند دقيقهيي و چند متري خارج شود، يك يا دو نفر از حراست او را تعقيب ميكردند تا وي بههتل بازگردد. البته بازيكنان بهندرت حال چنين كاري را داشتند. سيستم سركوبي و كنترل رژيم آنقدر براي آنان دردسر آفرين بود كه اكثراً ميل و رغبتي بهاين كار نداشتند. يكبار هم كه آرش برهاني از هتل خود بههتل مجاور آمد، يك مأمور ريشوي حراست با او بيرون آمد و پس از چند دقيقه بهداخل هتل بازگشتند. برخلاف محل اقامت تمام تيمهاي جام جهاني، كه معمولاً مملو از تماشاگر و خبرنگار و ساز و دهل و جشن و شادماني است، ايرانيها در سكوت و خاموشي در اتاقهاي خود مشغولند. هيچكس حال سروكلهزدن با مأموران حراست و محمد دادكان، رئيس فدراسيون را كه خود شخصاً بر تمام كارهاي تيم نظارت داشت، ندارد. بههمين دليل اكثر بازيكنان پس از لحظاتي كه براي غذاخوردن يا كاري پايين ميآيند، بلافاصله بهاتاقهاي خود بازميگردند.در اين جا هيچ اثري از آن شعر و شعارهاي تهران موجود نيست. واقعيت سرسخت جام جهاني و رنگباختن تبليغات بيپاية رژيم، كه ديگر امكان هوچيگري در آلمان بهآنها نميدهد، سرهاي همه را در گريبان فروبرده است. قبل از شروع جام جهاني، در ايران، بساط دجاليت و تبليغات توخالي، غوغا ميكرد:ـ احمدينژاد: بهصعود تيم ملي فوتبال ايران بهمرحلة دوم اطمينان دارم. من بهعنوان يك فرد واقعگرا و نه آرمانگرا مطمئن هستم كه تيم ملي فوتبال ميتواند بهمرحله دوم رقابتهاي جام جهاني فوتبال صعود كند (ايرنا ـ 28 ارديبهشت85)ـ علي سعيدلو، رئيس سازمان ورزش و معاون اجرايي سازمان تربيتبدني: تيم ملي جهان را متعجب ميكند و بيترديد يكي از بهترين نتايج را كسب ميكند (ايسنا ـ 3خرداد85)ـ برانكو ايوانكوويچ، سرمربي تيم ملي فوتبال: با ايران ميخواهيم جهان را شگفتزده كنيم، چرا كه ميتوانيم هرتيمي را شكست دهيم (همشهري ـ 18خرداد85)ـ محمد دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال: اگر تيم ملي بهدور دوم راه يابد، رئيس جمهور بهآلمان خواهد آمد.همراه اين دروغهاي عجيب توسط سردمداران رژيم آخوندي، مزدوران خارج كشوري آنها، كه نه بويي از ورزش و فوتبال برده و نهدركي از جام جهاني و وضعيت تيم ايران داشتند، دم از «ستارگان خليجفارس» ميزدند و بههوچيگري و تبليغات توخالي مشغول بودند. گو اينكه بكاشتاين، وزير داخلة ايالت باوارياي آلمان دست آخوندها را بهخوبي خواند و دو بار اعلام كرد كه رژيم قصد دارد در جريان بازيهاي جام جهاني اقدامات تروريستي و خرابكارانه عليه تيم ملي انجام دهد و آن را بهگردن اپوزيسيون بيندازد. بهاين ترتيب طرح و پروژة گرانقيمت رژيم براي سوءاستفاده از جام جهاني را خنثي كرد و اهداف رژيم را از پيش در رسانههاي بينالمللي علني ساخت. رژيم و مزدورانش كه از چند ماه قبل براي اين كار برنامهريزي كرده بودند و در تمام سايتها و رسانههاي خود از بسيج مجاهدين و مقاومت ايران در اين مسابقات سخن ميگفتند وقتي رو دست خوردند، آه از نهادشان برآمد و توسط مشتي انگل خودفروخته كه هيچ ربطي بهورزش و فوتبال و تيم ملي نداشتند، بهنالهها و فحاشيهاي خود در سايتهاي مربوطه ادامه دادند. در روي چمن سبز استاديوم كوچك فريدريشهافن، اما، در اولين روز تمرين، همهچيز برملا شد. مربي تيم تازه متوجه شد كه مصدوميت زندي و ستار زارع جدي است و اوضاع علي كريمي و وحيد هاشميان نيز چندان روبهراه نيست. يك روز قبل از بازي مكزيك ناگهان روزنامههاي رژيم بهياد واقعگرايي افتاده و از فاصلة بسيار فوتبال مكزيك و پرتغال با تيم ايران سخن گفتند.در ورزشگاه نورنبرگ و سپس در فرانكفورت همهچيز رنگ ديگري داشت. ايران داراي تيمي فاقد تاكتيك مشخص، بدون آمادگي تيمي و بدني و رواني و بسيار نامتجانس بود كه هيچ كاري از آن ساخته نبود. چند بازيكن مسن از كارافتاده و تعدادي جوان جوياي نام كه زيرفشار باند دادكانـدايي هيچ اعتماد بهنفسي نداشتند، تصويري غمانگيز از تيم ايران را روي چمن سبز بهنمايش درميآورد. فوتبال ايران هيچگاه و در هيچجامي چنين بيهويت و سردرگم نبود. در چنين اوضاع بههمريختهيي چند بازيكن شاخص تيم از جمله مهدويكيا و علي كريمي و هاشميان كار خود را ميكردند و كاري بهكار تيم نداشتند. كريمي كه بهشدت از سوءاستفاده دايي و دادكان ناراحت بود و با آسيبديدگي نيز مواجه بود، هنگام تعويض در جريان بازي پرتغال واكنش نشان داد و بهنشانة اعتراض محكم ساك كمكهاي اوليه را شوت كرد. كريمي در بازي با آنگولا نيز درخواست برانكو و دادكان براي بازي را رد كرد و ترجيح داد روي نيمكت بنشيند. هاشميان كه خود را در اين تيم بيتاكتيك و بيكلاس، تنها يافته بود تلاش ميكرد تا شايد از حيثيت خارجي خود دفاع كند، اما كار بهجايي نميبرد. مهدوي كيا هم كه ميديد در اين تيم هيچ امكان كار گروهي نيست مدام در صدد بود تا يكتنه جلو برود و آنقدر اين كار را ادامه ميداد تا توپ را از دست بدهد. تلاشهاي جواد نكونام، آندرانيك اسكندريان و مهرزاد معدنچي و بعداً رسول خطيبي و آرش برهاني در خط مياني و حمله تنها بربازي احساسي، خشن و بيهدف تيم اضافه ميكرد. حسين كعبي، مدافع آرام و خاموش و كوچكاندام تيم هم، كه با كمتر كسي حرف ميزد، در روي زمين آرامش را با خشونت همراه ميكرد. حركات غيرورزشي و خطاهاي عمدي و خطرناك او برروي فيگو، كه يكبار استوك كفشش نزديك بود صورت فيگو را بدرد و كاپيتان پرتغال با شانس بسيار از خطري جدي نجات يافت، نشان از بيتجربگي و غيرحرفهيي بودن كعبي داشت. تيم ايران براي شش ماه، بهخاطر موضعگيري سياسي احمدينژاد عليه قتلعام يهوديان و صلح بينالمللي، تقريباً توسط اكثر كشورها تحريم شد و تيمهايي همچون سوييس، روماني و … از سفر بهتهران و انجام بازي تداركاتي با ايران خودداري كردند. بهاين ترتيب تيم ناهمگوني كه با ورود علي دايي بهميدان، دچار ضعف وحشتناكي شده بود، تنها 3بازي تداركاتي با كوستاريكا، كروآسي و بوسني انجام داد و بهرغم هايوهوي رژيم ناآمادهترين و ضعيفترين تيم جام بود.در پاسخ بهچنين ضربة جدي برآمادگي تيم ايران محمد دادكان و ايادي او پاي احمدينژاد را بهزمين آزادي كشيدند و او نيز كه مسبب سنگينترين ضربه بر تيم ايران بود با دلقكبازي در برابر خبرنگاران حيثيت تيم ملي را تيره كرد. پردة آخر اين نمايش مسخره هديهكردن پيراهن شمارة 24 تيم ايران بهرئيس جمهور جنايتكار رژيم بود. بهاين ترتيب دادكان و مسئولان تيم حيثيت تيم ملي را بهلوث كثافت احمدينژاد آلودند و ديگر هيچ مشروعيت «ملي» براي اين تيم باقي نماند.چند روز قبل از سفر بهآلمان، حضور دولتمردان رژيم در اردوي تيم نشان از ضايعة بزرگتري ميداد. روزنامههاي حكومتي البته اين را نشانة بالارفتن روحية بازيكنان قلمداد كردند، اما هيچ بازيكن تيم ملي، آن هم در آستانة جام جهاني، كه يك بينالملل فرهنگي ورزشي با شركت 202كشور جهان است، از حضور قاتلان و مرتجعاني همچون احمدينژاد، حداد عادل و نمايندگان مجلس … در اردوي فوتبال روحيه نميگيرد كه هيچ، احساسي از اسارت و بدبختي را با خود بهجام جهاني ميبرد. كمترين انتظار قهرمانان ملي، ورزشكاران و ورزشدوستان و مردم ايران از بازيكنان در اين شرايط فاصلهگرفتن و پشتكردن بهاين رژيم جهنمي و رئيس جمهور آدمكش آن بود. اين تنها رژيمي در تاريخ معاصر است كه تاكنون دهها تن از قهرمانان ملي ايران از جمله بازيكناني كه نامشان در ليست فدراسيون بينالمللي فوتبال (فيفا) آمده است را اعدام كرده است. دست اين رژيم بهخون مجاهدان شهيد حبيب خبيري، ستاره و كاپيتان تيم ملي فوتبال ايران پس از انقلاب ضدسلطنتي، مهشيد رزاقي، عضو تيم ملي فوتبال اميد ايران و باشگاه هما، حميد عترتي، عضو تيم ملي منتخب ايران و باشگاههاي پرسپوليس و دارايي و همچنين دلاوراني همچون هوشنگ منتظرالظهور، قهرمان كشتي فرنگي ايران در بازيهاي المپيك 1976مونترآل، صمد منتظري، قهرمان وزنهبرداري آسيا و فروزان عبدي، عضو تيم ملي واليبال زنان ايران و دهها ورزشكار ارزندة ايراني آلوده شده است و ننگ ابدي برچهرة رژيم آخوندي و تمام دستگاه جنايتكار آن و تمامي همراهان و مزدوران آن زده است. از قضا صمدمنتظري، هركول كوچولو و محبوب وزنهبرداري ايران، بههمراه سهتن ديگر از وزنهبرداران قهرمان ايران در جريان بازيهاي آسيايي 1988سئول از اردوي رژيم جهنمي گريخته و بهمقاومت ايران پيوستند و سكوي قهرمانان ملي و تاريخي ايران را مزين كردند.در زمان ديكتاتوري شاه نيز تمام محبوبيت و مشروعيت مردمي ورزشكاران و مليپوشهاي ايران از مخالفت با رژيم شاه بيرون ميآمد. اسطورة تختي و محبوبيت بيش از پيش تيمهاي پرسپوليس، شاهين، هما و… تنها بهاين دليل بود كه آنها از رژيم سفاك حاكم فاصله گرفته و در كنار مردم ايران ميايستادند.درست پيش از شروع جام جهاني 1978 آرژانتين تيم ملي فوتبال ايران براي انجام يك مسابقة دوستانه با تيم ملي فرانسه و شركت در جشنوارة فوتبال پاريس سنژرمن بهشهر تولوز فرانسه رفت. در آن جا دانشجويان قهرمان ايراني عليه رژيم شاه دست بهتظاهرات زدند و برروي زمين چمن ورزشگاه تولوز شعارهايي عليه سركوبگري رژيم شاه نوشتند كه مورد تحسين و توجه قهرمانان ملي ايران قرار گرفت.اما تيمي كه از ايران بهجام جهاني اعزام شد هيچ نشاني از تيم ملي و فوتبال مدرن در برنداشت. اين واقعيت خود را در آلمان و فريدريشهافن، جايي كه ديگر از تبليغات كركنندة رژيم آخوندي و مزدورانش خبري نبود، بهخوبي نشان داد. بازار دزدي، زدوخورد و دعوا در اردوي رژيم و هتل همراهان بيداد ميكرد. روز قبل از بازي مكزيك برانكو تصميم ميگيرد كه علي دايي، كه سالهاست از گردونه رقابت در سطح تيم ملي خارج است، در تيم بازي نكند. دادكان و… مخالفت ميكنند. كار دعوا بهتهران ميكشد و از تهران گفته ميشود كه يا او بازي ميكند يا تيم بهتهران بازميگردد.رسانهها و شاهدان از رختكن تيم ايران در نورنبرگ گزارش دادند كه در هافتايم بازي با مكزيك، ميان دايي و چند بازيكن جوان دعوا ميشود و جوانان كتك ميخورند. نتيجة بازي البته ربطي بهچنين افت روحيهيي بهخاطر كتككاري نداشت. مكزيكيها كه توانسته بودند بازي احساسي و بدون تاكتيك ايران در نيمة اول را كنترل كرده و بازي جمعي و منظم خود را روي زمين پياده كنند، برتري خود را بر حريف اعمال كردند. اشتباه ميرزاپور و رحمان رضايي منجر بهگل پيروزي مكزيك شد و مكزيكيها برتري خود را در ميان بههم ريختگي تيم ايران با گل سوم تثبيت كردند.
روز دوشنبه، در كنار درياچة سيمگون بودنزه، كه با دشتهاي سرسبز و بسيار زيباي اوبرلينگن، بيرنائو، ميرزبرگ و ليندائو محاصره شده بود، سكوت مرگ در دو هتل رژيم برقرار شده بود. ميرزاپور و برهاني در مواجهه با ايرانيان ميگفتند «شرمندهايم». ديگر از آن شعر و شعارهاي احمقانه و عوامفريبانة احمدينژاد و سعيدلو خبري نبود. هنگام سوارشدن براتوبوس براي گردش و خريد در شهر، نيمي از بازيكنان نيامدند و ترجيح دادند در اتاقهاي خود باقي بمانند. تنها 12بازيكن و حسين فركي و دادكان با آنها بهخريد رفتند.در اولين تمرين بعد از مسابقة اول، تنش ميان بازيكنان بسيار زياد بود. در يك درگيري سنگين علي كريمي مهرزاد معدنچي را بهشدت در هم كوبيد بهطوري كه او را با برانكارد از زمين بيرون بردند. خبرنگاران گفتند ممكن است او براي عمل جراحي راهي تهران شود. برسرتمرين جلال طالبي، منوچهر نظري، مهدي مناجاتي، فرامرز ظلي، وطنخواه، محمدرضا كربكندي، محمود ياوري، ناصر نوآموز، جلالي و… حاضر بودند.روز بعد قرار شد يك كنفرانس مطبوعاتي بگذارند كه برانكو و دايي و چند بازيكن ديگر در آن شركت كنند. سرزمان مشخص دايي نيامد. همايون شاهرخي، سرپرست تيم و برانكو آمدند و براي خالي نبودن عريضه آندرانيك و چند جوان ديگر را آوردند كه آنها تنها نشستند تا برانكو حرفهاي تكراري بيمايه و خستهكنندة خود را بزند. در عوض دادكان تلاش كرد كه در ميانة دعوا خودي نشان دهد. او اعلام كرد كه تمام مسئوليت باخت تيم و ساير مسائل را برعهده ميگيرد. خبرنگاران داخلي و خارجي هم حرفشان روي بازيكردن علي دايي بود چون در تمام طول بازي اول تنها 5بار توپ بهپاي او خورده بود. شايد بههمين علت او از شركت در كنفرانس مطبوعاتي خودداري كرد.در اردوي رژيم همهچيز بود، جز آرامش و فوتبال. مسئولان تيم و چند مأمور حراست بهدنبال آبكردن خاويارهايي بودند، كه براي استفاده با خود آوردهاند. برخي خبرنگاران و همراهان براي اين كه خرج سفر خود را درآورند، شروع بهفروختن بليتهاي خود در بازار سياه كردند و ترجيح دادند كه مسابقه را از تلويزيون تماشا كنند. هتل همراهان هرشب محل دعواهاي لات و لمپنهايي بود كه بهاسم خبرنگار يا حراست بهفريدريش هافن آمده بودند. عجيبتر اين كه نيمي از اين حزباللهيهاي «همراه» از شدت فشار شبها مست ميكردند و تا پاسي از شب بهعلافي مشغول بودند.از جمله پديدههاي هيأت رژيم، اكبرزاده، بهاصطلاح خبرنگار فدراسيون فوتبال بود كه چون بساط ترياكش همانند تهران برپا نبود، مدام در حال خماري بود و بهجاي رفتن بهسرتمرين، روي صندلي در هتل لم ميداد و با همان لحن معتادش بهكساني كه از زمين برميگشتند، ميگفت «چه خبر؟» بعد هم بهقول خودش ميرفت اين خبرها را كه از اين و آن ميشنيد روي سايت فدراسيون فوتبال ميگذاشت.در شهر بسيار آرام و كوچك فريدريشهافن، تنها صداي عربدة سردمداران و مأموران رژيم بود كه شبها بههوا ميرفت. علت دعواها هم دزديهاي كلان و حيرتانگيز سردمداران رژيم بود. آخوند عليپور، بهاصطلاح مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال در پروژة توزيع لباسهاي تيم ايران و پرچمها و يادگاريها، 300هزار يورو از رژيم گرفته بود تا آنها را بين ايرانيها در فرانكفورت بهطور مجاني و براي تبليغات توزيع كند. اما او در فرانكفورت تمام لباسها و… را فروخت و پولها را بهجيب زد. چند تن بهدزدي او اعتراض كردند. او هم كه پشتش بهاحمدينژاد گرم بود يك سيلي محكم بهگوش حاجاسماعيلي نواخت. حاجاسماعيلي كه بوكسور قهرمان آسيا بود و اكنون در كسوت خبرنگاري بهآلمان آمده بود، گريه ميكرد و فرياد ميزد « تو گوش بوكسور قهرمان آسيا ميزنند». حاجاسماعيلي ميدانست كه اگر با يك مشت اين آخوند پليد را نقش زمين كند، در تهران بايد پاسخگوي وزارت اطلاعات آخوندي باشد. اكنون شيرازة كارها از هم گسسته بود. رژيم تلاش ميكرد هرطور شده بازيكنان را در كنترل كامل حفظ نمايد. در هتل بوخهورنرهاف چند مربي و خبرنگار بهدنبال يافتن راهي براي فرار و ماندن در آلمان و پناهندگي ميگشتند.بازي دوم در برابر پرتغال پايان نمايش مضحكي بود كه رژيم براي اجراي آن ماهها سرمايهگذاري كرده و چند ميليارد تومان خرج كرده بود. جدا از دزديهاي عظيمي كه در جريان سفر تيم ملي بهجام جهاني توسط سردمداران رژيم صورت گرفت، محمد دادكان بهتعدادي از خبرنگاران، پيشكسوتان، مربيان و همراهان نفري يك ميليون تومان پول داده بود. شايد فكر ميكرد كه بعد از بازيها در درگيريهايش با عليآبادي، رئيس تربيتبدني رژيم بهدردش خواهند خورد. اما حريف كاركشتهتر بود و قبل از اين كه دادكان پايش بهتهران برسد زيرآبش را در همان آلمان زد و تمام تقصير باخت و شكست تيم را بهگردن او انداخت. بهاين شكل جنگل وحوش قانون بلعيدن را بر مأموران و مزدبگيران رنگارنگش اعمال كرد.در فرانكفورت اول قرار بود كه بازيكنان در شهر باقي بمانند و در كنسرتهايي كه رژيم و ديگران در آن جا راه انداخته بودند، شركت كنند. اما ناگهان يك ساعت پس از بازي، تيم را جمع و جور كرده و راهي فريدريشهافن شدند.ساعت 10.5صبح يكشنبه 18ژوئن در زمين تمرين، تنها اتوبوس بازيكنان و پليسها وجود داشت. تمرين بسته بود و بههيچ خبرنگار يا ايراني اجازة ورود داده نشد. بهگفتة خبرنگاران رژيم، تيم «قرنطينه» كامل بود. درحالي كه ايران از دور رقابتهاي جام جهاني حذف شده بود، اين اقدامات بهشدت امنيتي نشاني جز نگراني و هراس رژيم براي كنترل بازيكنان نداشت. چند جواني كه از سوئد بهشوق ديدار بازيكنان، ساعتها نخوابيده و بهجلو هتل كرونه آمده بودند، با سردي و سختي برخورد حراست و دادكان چند ساعتي در شهر اين طرف و آنطرف رفتند و سپس با نااميدي و ناراحتي شهر را ترك كردند.پس از باخت بهپرتغال و حذف از جام جهاني همه هوايي شده بودند. تعدادي از خبرنگاران و همراهان ترجيح دادند كه بهسفرهاي تفريحي در درياچة بودنزه، استراسبورگ و… بپردازند و بهكشورهاي ديگر سري بزنند. برخي دنبال آب كردن بليتهايشان در بازار سياه لايپزيك بودند. تعدادي هم كه پول هيچكدام را نداشتند، روزها در شهر بهقدمزدن ميپرداختند. قيافة تمام ايرانيها، از پيشكسوتهاي فوتبال تا داوران و مربيان سابق و خبرنگاران درهم و گرفته بود. هيچ خنده و شادي در صورت ايرانيها ديده نميشد. سرهاي آنان معمولا پايين بود و همه نااميد و غمگين بهچيزي فكر ميكردند.پس از بازي آنگولا، تعداد بيشتري از خبرنگاران و همراهان در صدد ماندن در آلمان و پناهندهشدن برآمدند. يك مربي سابق ميگفت «تمام اينها دزدند. هيچ كس نيست كه در اين نظام دزد نباشد. هركس دستش برسد دزدي ميكند مگر اين كه دستش نرسد. اگر نتواني بدزدي بدبخت ميشوي».عوامل بسيار نزديك به رژيم نيز كه از صدقة سري آخوندها بهميلياردها تومان پول و ثروت رسيده بودند، در صدد خروج از ايران و فرستادن بچههايشان بهآمريكا و اروپا بودند. در تمام اردوي رژيم، دو نفر كه واقعاً با هم دوست باشند و بهيكديگر اعتماد داشته باشند ديده نميشد و در ميان تمام اين هيأت چندصدنفره يك نفر كه شاد و خندان باشد ديده نميشد. نادر كساني مانند علي كاوه، عكاس درجه اول و كهنهكار ورزشي ايران بود كه گاهگاهي لبخند برلب داشت. در مورد او هم يكي از خبرنگاران خبرگزاريهاي ايران ميگفت كه پس از 45سال كار پرمشقت و درحالي كه بهترين عكاس ورزشي ايران است، او را با ماهي 20هزار تومان بازنشسته كردهاند. همين خبرنگار ميگفت قبل از سفر بهآلمان، رژيم تصميم گرفته بود كه عكسهاي بازيكنان جام جهاني 1978 و 1998 را در استاديوم آزادي نصب كند. اما عكسهاي حسن نايبآقا و بهرام مودت را حذف كرده بودند. تراژدي فوتبال رژيم آخوندي در روز جمعه 23ژوئن تكميل شد. آناني كه هنگام خروج از ايران حيثيت تيم ايران را با اهداي پيراهن شمارة 24 بهاصطلاح تيم ملي بهاحمدينژاد آلوده كرده بودند، هنگام بازگشت در برابر مردم و خبرنگاران خشمگين ترجيح دادند از در پشتي فرودگاه مهرآباد و بهطور مخفيانه خارج شوند. تنها شبكة خبر و شبكة 3رژيم بهطور كنترل شده اجازه ورود يافتند. روزنامههاي رژيم هم، چنين نوشتند «بازگشت لشكر شكست خورده. نتايج تحقيركننده و حذف زودهنگام تيم ملي علاوه برايجاد فضاي ناخوشايند در سطح كشور باعث بهوجود آمدن جو مايوسكنندهيي در اردوي تيم ملي شده است. هرچه هست سكوت است و رخوت و بيحوصلگي».در مجلس آخوندها، نمايندگاني كه چيزي از ورزش نميدانستند دادكان را بهبازخواست كشيدند. دادكان صبح روز دوشنبه بههمراه محمد پهلوان، علياكبر عرفانيان، شهرام وزيري و ناصر نوآموز، معاونانش بهطور جمعي استعفا كردند، درحالي كه قبلاً بركنار شده بودند. او در مصاحبهيي كه بيشتر بهگريهزاري شبيه بود، گفت «مسئولاني كه براي تيم ملي و فدراسيون فوتبال تصميمگيري كردند، متأسفانه هيچكدام سابقة ورزشي ندارند و بههمين خاطر است كه اغلب تصميمهاي آنها اشتباه و تأسفبار است. اطمينان دارم كه باحضور عليآبادي و سعيدلو فوتبال رشد نخواهد كرد. اطمينان داشته باشيد همانطور كه امروز من توسط اين افراد بركنار شدم، بهزودي آنها بهبدترين شكل از سمت خود كنار ميروند».دادكان در روز 4تير بهخبرگزاري ايسنا گفت «بركناري من يك توطئه بود. عليآبادي جايگاهي در ورزش ندارد. هنگامي كه در برنامة آمادگي تيم ملي نوشته بوديم كه قصد داريم اردو را در سوييس برگزار كنيم وي خط ميداد كه اردو در اردبيل برگزار شود. يا بازيهاي دوستانة ما را در برازجان و دليجان برنامهريزي ميكرد. نمايندگان مجلس هم بهدنبال رأي جمعكردن هستند».نمايندگان رژيم پاسخ او را چنين دادند: «از تيمي كه با هزينههاي هنگفت بهجام جهاني رفته و از كانالهاي مختلف شارژ شده است، بيشتر از اينها انتظار ميرفت. اينها با احساسات و غرور ملي ما بازي كردهاند و بايد اينها را محاكمه كرد. دادكان براي فوتبال ما مدير لايقي نبود» (روزنامة ايران ـ 7تبر).برانكو ايوانكوويچ، سرمربي تيم هم بهخبرنگاران گفت «حذف ما حاصل اختلاف سازمان تربيتبدني و فدراسيون فوتبال بود. متأسفانه در آستانة حضور در جام جهاني، فدراسيون با سازمان تربيتبدني درگيري بزرگي داشت و همين اوضاع بد درون تيمي و كشمكشها باعث شكست و حذف ايران از گردونة رقابتهاي جام جهاني شد! جو حاكم پر از تنش و درگيري بود و خبري از اتحاد در تيم نبود» (روزنامة ايران ـ 7تبر).برانكو كه علت باخت تيم را بهگردن سازمان تربيتبدني و فدراسيون فوتبال مياندازد يادش رفته بود كه چند روز پيش عوامفريبانه ادعا كرده بود تيم ايران قادر است هرتيمي را شكست داده و شگفتي بيافريند.ديدن چهرههاي غمگين و مأيوس و افسردة بازيكنان، داوران، مربيان و خبرنگاران قديمي ورزش ايران، با چهرههايي 20سال پيرتر از سنشان و با لباسهايي كهنه و مندرس، اين تداعي را در انسان بهوجود ميآورد كه مردم ايران و برگزيدگان ورزشي آنها چه روزهاي سياهي را در زيرحاكميت رژيم آخوندي ميگذرانند. خبرنگاران و رسانههاي وابسته بهآخوندها البته هنگام گزارش دادن تلاش ميكنند تصوير ديگري را بهخورد مردم بدهند. چون آنها نه از ورزش چيزي ميفهمند و نه از آزادي. حتي دادكان كه رئيس فدراسيون و عامل سرسپردة اين دستگاه بود مدام سر خود را در ميان دستهايش ميگرفت و كلافه و ناراحت اين ور و آنور ميرفت. بهقول خبرنگار روزنامة ايران « دادكان، ناي حرف زدن ندارد! دادكان مثل آدمهاي سكته كرده در لابي هتل نشسته بود و دايم در فكر بود. رئيس فدراسيون فوتبال اين روزها، بدترين لحظات زندگيش را سپرى ميكند».بهاين ترتيب نمايش فوتبال رژيم در جام جهاني هفدهم با شكست و سرافكندگي و دزدي و چپاول بهپايان رسيد. بهزودي تور اختناق و پردة دجاليت و عوامفريبي اين رژيم جهنمي و مزدبگيران داخلي و خارجي آن هم پاره خواهد شد و وطن زيبا و شايستة ما آزاد خواهد شد.پيش بهسوي جام جهاني 2010 در آفريقاي جنوبي با تيم ملي فوتبال ايران آزاد!
از هتل كرونه تا بوخ هورنرهاف همهجا افتضاح و ابتذال آخوندي بيداد ميكند
از روزنامه مجاهد143محمد دادكان و ايادي او پاي احمدينژاد را بهزمين استاديوم آزادي كشيدند و او نيز كه مسبب سنگينترين ضربه بر تدارك تيم ايران بود با دلقكبازي در برابر خبرنگاران حيثيت تيم را تيره كرد. پردة آخر اين نمايش مسخره هديهكردن پيراهن شمارة 24 تيم ايران بهرئيس جمهور جنايتكار رژيم بود. بهاين ترتيب دادكان و مسئولان تيم، حيثيت بهاصطلاح تيم ملي را بهلوث كثافت احمدينژاد آلودند.ـ در ورزشگاه نورنبرگ و سپس در فرانكفورت همهچيز رنگ ديگري داشت. ايران داراي تيمي فاقد تاكتيك مشخص، بدون آمادگي تيمي و بدني و رواني و بسيار نامتجانس بود كه هيچ كاري از آن ساخته نبود. چند بازيكن مسن از كارافتاده و تعدادي جوان جوياي نام كه زيرفشار باند دادكانـدايي هيچ اعتماد بهنفسي نداشتند، تصويري غمانگيز از تيم ايران را روي چمن سبز بهنمايش درميآورد. فوتبال ايران هيچگاه و در هيچجامي چنين بيهويت و سردرگم نبودـ در شهر بسيار آرام و كوچك فريدريشهافن، تنها صداي عربدة سردمداران و مأموران رژيم بود كه شبها بههوا ميرفت. علت دعواها هم دزديهاي كلان و حيرتانگيز مسئولان رژيم بود. آخوند عليپور، بهاصطلاح مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال در پروژة توزيع لباسهاي تيم ايران و پرچمها و يادگاريها، 300هزار يورو از رژيم گرفته بود تا آنها را بين ايرانيها در فرانكفورت بهطور مجاني و براي تبليغات توزيع كند. اما او در فرانكفورت تمام لباسها و… را فروخت و پولها را بهجيب زد.برسراقامت در شهر ساحلي فريدريشهافن، در جنوب آلمان، كه با درياچة بسيار زيبا و سحرانگيز بودنزه همجوار است، ميان سهتيم بزرگ جهان و رژيم ايران رقابت زيادي وجود داشت. اما سرانجام آخوندها، كه در صدد بودند تا فوتباليستهاي ايراني را در دورترين نقطة آلمان، و بهدور از دسترس ديگران، تحت كنترل داشته باشند، با«سخاوت» و «بلندطبعي» نظر مساعد صاحب هتل كرونه را بهدست آوردند. در اين «بلندنظري» ايرانيها، كه يك قلم 50ميليون تومان آن به جيب قبولي، دلال رژيم در فرانكفورت، ريخت، شهردار فريدريشهافن نيز بينصيب نماند و همو بود كه اعلام كرد بهايرانيها خوشامد ميگويد.علاوه بر هتل كرونه، رژيم هتل بوخهورنرهاف، در مركز شهر فريدريشهافن را براي استقرار بيش از صدتن از خبرنگاران، مربيان، بازيكنان پيشكسوت و مأموران خود در نظر گرفته بود. البته جز تعدادي خبرنگار شناخته شده و داوران و مربيان قديمي، بقيه مأموران رژيم بودند و با عنوان «همراه» در سالن همكف هتل بهعلافي و استراقسمع مشغول بودند. دزدي 50ميليون توماني قبولي موجب دعواي شديد او با همپالكيهايش شد، قبولي، طبق معمول آخوندها، سياست دوجايهخوري را اجرا كرده بود. قرارداد وي با هتل بوخهورنرهاف شامل صبحانه و شام بود. منتهي بههيأت رژيم گفته بود كه صبحانه چند برابر بخورند تا نيازي بهناهار نباشد و شب هم شام را در هتل صرف كنند. حال تكليف بيماران يا كساني كه تحمل ساعتها گرسنگي را ندارند، چه ميشد، بهقبولي ارتباطي نداشت.اندكي بالاتر در هتل كرونه، اقدامات امنيتي بهشدت ساختمان اول اين هتل را دربرگرفته بود. هيچ خبرنگار، همراه يا ايراني حق ورود به اين هتل را نداشت. حتي تلفن دستيهاي بازيكنان را بسته و نواري روي آن گذاشته بودند كه ميگفت تلفنها خاموش است. اغلب مأموران رژيم كه در شهر و در هتل بوخهورنرهاف بودند نيز نميتوانستند بهآن جا بروند. تنها معدود افرادي اجازه ورود بهآن را داشتند. از جمله معاون دادستاني تهران، ياسر رفبقدوست و مأموران عاليرتبة رژيم و طيف كساني مثل مهدي مناجاتي، وطنخواه، ظلي، جلال طالبي، حشمت مهاجراني، جلالي و…اگر هم بازيكني ميخواست از هتل براي چند دقيقهيي و چند متري خارج شود، يك يا دو نفر از حراست او را تعقيب ميكردند تا وي بههتل بازگردد. البته بازيكنان بهندرت حال چنين كاري را داشتند. سيستم سركوبي و كنترل رژيم آنقدر براي آنان دردسر آفرين بود كه اكثراً ميل و رغبتي بهاين كار نداشتند. يكبار هم كه آرش برهاني از هتل خود بههتل مجاور آمد، يك مأمور ريشوي حراست با او بيرون آمد و پس از چند دقيقه بهداخل هتل بازگشتند. برخلاف محل اقامت تمام تيمهاي جام جهاني، كه معمولاً مملو از تماشاگر و خبرنگار و ساز و دهل و جشن و شادماني است، ايرانيها در سكوت و خاموشي در اتاقهاي خود مشغولند. هيچكس حال سروكلهزدن با مأموران حراست و محمد دادكان، رئيس فدراسيون را كه خود شخصاً بر تمام كارهاي تيم نظارت داشت، ندارد. بههمين دليل اكثر بازيكنان پس از لحظاتي كه براي غذاخوردن يا كاري پايين ميآيند، بلافاصله بهاتاقهاي خود بازميگردند.در اين جا هيچ اثري از آن شعر و شعارهاي تهران موجود نيست. واقعيت سرسخت جام جهاني و رنگباختن تبليغات بيپاية رژيم، كه ديگر امكان هوچيگري در آلمان بهآنها نميدهد، سرهاي همه را در گريبان فروبرده است. قبل از شروع جام جهاني، در ايران، بساط دجاليت و تبليغات توخالي، غوغا ميكرد:ـ احمدينژاد: بهصعود تيم ملي فوتبال ايران بهمرحلة دوم اطمينان دارم. من بهعنوان يك فرد واقعگرا و نه آرمانگرا مطمئن هستم كه تيم ملي فوتبال ميتواند بهمرحله دوم رقابتهاي جام جهاني فوتبال صعود كند (ايرنا ـ 28 ارديبهشت85)ـ علي سعيدلو، رئيس سازمان ورزش و معاون اجرايي سازمان تربيتبدني: تيم ملي جهان را متعجب ميكند و بيترديد يكي از بهترين نتايج را كسب ميكند (ايسنا ـ 3خرداد85)ـ برانكو ايوانكوويچ، سرمربي تيم ملي فوتبال: با ايران ميخواهيم جهان را شگفتزده كنيم، چرا كه ميتوانيم هرتيمي را شكست دهيم (همشهري ـ 18خرداد85)ـ محمد دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال: اگر تيم ملي بهدور دوم راه يابد، رئيس جمهور بهآلمان خواهد آمد.همراه اين دروغهاي عجيب توسط سردمداران رژيم آخوندي، مزدوران خارج كشوري آنها، كه نه بويي از ورزش و فوتبال برده و نهدركي از جام جهاني و وضعيت تيم ايران داشتند، دم از «ستارگان خليجفارس» ميزدند و بههوچيگري و تبليغات توخالي مشغول بودند. گو اينكه بكاشتاين، وزير داخلة ايالت باوارياي آلمان دست آخوندها را بهخوبي خواند و دو بار اعلام كرد كه رژيم قصد دارد در جريان بازيهاي جام جهاني اقدامات تروريستي و خرابكارانه عليه تيم ملي انجام دهد و آن را بهگردن اپوزيسيون بيندازد. بهاين ترتيب طرح و پروژة گرانقيمت رژيم براي سوءاستفاده از جام جهاني را خنثي كرد و اهداف رژيم را از پيش در رسانههاي بينالمللي علني ساخت. رژيم و مزدورانش كه از چند ماه قبل براي اين كار برنامهريزي كرده بودند و در تمام سايتها و رسانههاي خود از بسيج مجاهدين و مقاومت ايران در اين مسابقات سخن ميگفتند وقتي رو دست خوردند، آه از نهادشان برآمد و توسط مشتي انگل خودفروخته كه هيچ ربطي بهورزش و فوتبال و تيم ملي نداشتند، بهنالهها و فحاشيهاي خود در سايتهاي مربوطه ادامه دادند. در روي چمن سبز استاديوم كوچك فريدريشهافن، اما، در اولين روز تمرين، همهچيز برملا شد. مربي تيم تازه متوجه شد كه مصدوميت زندي و ستار زارع جدي است و اوضاع علي كريمي و وحيد هاشميان نيز چندان روبهراه نيست. يك روز قبل از بازي مكزيك ناگهان روزنامههاي رژيم بهياد واقعگرايي افتاده و از فاصلة بسيار فوتبال مكزيك و پرتغال با تيم ايران سخن گفتند.در ورزشگاه نورنبرگ و سپس در فرانكفورت همهچيز رنگ ديگري داشت. ايران داراي تيمي فاقد تاكتيك مشخص، بدون آمادگي تيمي و بدني و رواني و بسيار نامتجانس بود كه هيچ كاري از آن ساخته نبود. چند بازيكن مسن از كارافتاده و تعدادي جوان جوياي نام كه زيرفشار باند دادكانـدايي هيچ اعتماد بهنفسي نداشتند، تصويري غمانگيز از تيم ايران را روي چمن سبز بهنمايش درميآورد. فوتبال ايران هيچگاه و در هيچجامي چنين بيهويت و سردرگم نبود. در چنين اوضاع بههمريختهيي چند بازيكن شاخص تيم از جمله مهدويكيا و علي كريمي و هاشميان كار خود را ميكردند و كاري بهكار تيم نداشتند. كريمي كه بهشدت از سوءاستفاده دايي و دادكان ناراحت بود و با آسيبديدگي نيز مواجه بود، هنگام تعويض در جريان بازي پرتغال واكنش نشان داد و بهنشانة اعتراض محكم ساك كمكهاي اوليه را شوت كرد. كريمي در بازي با آنگولا نيز درخواست برانكو و دادكان براي بازي را رد كرد و ترجيح داد روي نيمكت بنشيند. هاشميان كه خود را در اين تيم بيتاكتيك و بيكلاس، تنها يافته بود تلاش ميكرد تا شايد از حيثيت خارجي خود دفاع كند، اما كار بهجايي نميبرد. مهدوي كيا هم كه ميديد در اين تيم هيچ امكان كار گروهي نيست مدام در صدد بود تا يكتنه جلو برود و آنقدر اين كار را ادامه ميداد تا توپ را از دست بدهد. تلاشهاي جواد نكونام، آندرانيك اسكندريان و مهرزاد معدنچي و بعداً رسول خطيبي و آرش برهاني در خط مياني و حمله تنها بربازي احساسي، خشن و بيهدف تيم اضافه ميكرد. حسين كعبي، مدافع آرام و خاموش و كوچكاندام تيم هم، كه با كمتر كسي حرف ميزد، در روي زمين آرامش را با خشونت همراه ميكرد. حركات غيرورزشي و خطاهاي عمدي و خطرناك او برروي فيگو، كه يكبار استوك كفشش نزديك بود صورت فيگو را بدرد و كاپيتان پرتغال با شانس بسيار از خطري جدي نجات يافت، نشان از بيتجربگي و غيرحرفهيي بودن كعبي داشت. تيم ايران براي شش ماه، بهخاطر موضعگيري سياسي احمدينژاد عليه قتلعام يهوديان و صلح بينالمللي، تقريباً توسط اكثر كشورها تحريم شد و تيمهايي همچون سوييس، روماني و … از سفر بهتهران و انجام بازي تداركاتي با ايران خودداري كردند. بهاين ترتيب تيم ناهمگوني كه با ورود علي دايي بهميدان، دچار ضعف وحشتناكي شده بود، تنها 3بازي تداركاتي با كوستاريكا، كروآسي و بوسني انجام داد و بهرغم هايوهوي رژيم ناآمادهترين و ضعيفترين تيم جام بود.در پاسخ بهچنين ضربة جدي برآمادگي تيم ايران محمد دادكان و ايادي او پاي احمدينژاد را بهزمين آزادي كشيدند و او نيز كه مسبب سنگينترين ضربه بر تيم ايران بود با دلقكبازي در برابر خبرنگاران حيثيت تيم ملي را تيره كرد. پردة آخر اين نمايش مسخره هديهكردن پيراهن شمارة 24 تيم ايران بهرئيس جمهور جنايتكار رژيم بود. بهاين ترتيب دادكان و مسئولان تيم حيثيت تيم ملي را بهلوث كثافت احمدينژاد آلودند و ديگر هيچ مشروعيت «ملي» براي اين تيم باقي نماند.چند روز قبل از سفر بهآلمان، حضور دولتمردان رژيم در اردوي تيم نشان از ضايعة بزرگتري ميداد. روزنامههاي حكومتي البته اين را نشانة بالارفتن روحية بازيكنان قلمداد كردند، اما هيچ بازيكن تيم ملي، آن هم در آستانة جام جهاني، كه يك بينالملل فرهنگي ورزشي با شركت 202كشور جهان است، از حضور قاتلان و مرتجعاني همچون احمدينژاد، حداد عادل و نمايندگان مجلس … در اردوي فوتبال روحيه نميگيرد كه هيچ، احساسي از اسارت و بدبختي را با خود بهجام جهاني ميبرد. كمترين انتظار قهرمانان ملي، ورزشكاران و ورزشدوستان و مردم ايران از بازيكنان در اين شرايط فاصلهگرفتن و پشتكردن بهاين رژيم جهنمي و رئيس جمهور آدمكش آن بود. اين تنها رژيمي در تاريخ معاصر است كه تاكنون دهها تن از قهرمانان ملي ايران از جمله بازيكناني كه نامشان در ليست فدراسيون بينالمللي فوتبال (فيفا) آمده است را اعدام كرده است. دست اين رژيم بهخون مجاهدان شهيد حبيب خبيري، ستاره و كاپيتان تيم ملي فوتبال ايران پس از انقلاب ضدسلطنتي، مهشيد رزاقي، عضو تيم ملي فوتبال اميد ايران و باشگاه هما، حميد عترتي، عضو تيم ملي منتخب ايران و باشگاههاي پرسپوليس و دارايي و همچنين دلاوراني همچون هوشنگ منتظرالظهور، قهرمان كشتي فرنگي ايران در بازيهاي المپيك 1976مونترآل، صمد منتظري، قهرمان وزنهبرداري آسيا و فروزان عبدي، عضو تيم ملي واليبال زنان ايران و دهها ورزشكار ارزندة ايراني آلوده شده است و ننگ ابدي برچهرة رژيم آخوندي و تمام دستگاه جنايتكار آن و تمامي همراهان و مزدوران آن زده است. از قضا صمدمنتظري، هركول كوچولو و محبوب وزنهبرداري ايران، بههمراه سهتن ديگر از وزنهبرداران قهرمان ايران در جريان بازيهاي آسيايي 1988سئول از اردوي رژيم جهنمي گريخته و بهمقاومت ايران پيوستند و سكوي قهرمانان ملي و تاريخي ايران را مزين كردند.در زمان ديكتاتوري شاه نيز تمام محبوبيت و مشروعيت مردمي ورزشكاران و مليپوشهاي ايران از مخالفت با رژيم شاه بيرون ميآمد. اسطورة تختي و محبوبيت بيش از پيش تيمهاي پرسپوليس، شاهين، هما و… تنها بهاين دليل بود كه آنها از رژيم سفاك حاكم فاصله گرفته و در كنار مردم ايران ميايستادند.درست پيش از شروع جام جهاني 1978 آرژانتين تيم ملي فوتبال ايران براي انجام يك مسابقة دوستانه با تيم ملي فرانسه و شركت در جشنوارة فوتبال پاريس سنژرمن بهشهر تولوز فرانسه رفت. در آن جا دانشجويان قهرمان ايراني عليه رژيم شاه دست بهتظاهرات زدند و برروي زمين چمن ورزشگاه تولوز شعارهايي عليه سركوبگري رژيم شاه نوشتند كه مورد تحسين و توجه قهرمانان ملي ايران قرار گرفت.اما تيمي كه از ايران بهجام جهاني اعزام شد هيچ نشاني از تيم ملي و فوتبال مدرن در برنداشت. اين واقعيت خود را در آلمان و فريدريشهافن، جايي كه ديگر از تبليغات كركنندة رژيم آخوندي و مزدورانش خبري نبود، بهخوبي نشان داد. بازار دزدي، زدوخورد و دعوا در اردوي رژيم و هتل همراهان بيداد ميكرد. روز قبل از بازي مكزيك برانكو تصميم ميگيرد كه علي دايي، كه سالهاست از گردونه رقابت در سطح تيم ملي خارج است، در تيم بازي نكند. دادكان و… مخالفت ميكنند. كار دعوا بهتهران ميكشد و از تهران گفته ميشود كه يا او بازي ميكند يا تيم بهتهران بازميگردد.رسانهها و شاهدان از رختكن تيم ايران در نورنبرگ گزارش دادند كه در هافتايم بازي با مكزيك، ميان دايي و چند بازيكن جوان دعوا ميشود و جوانان كتك ميخورند. نتيجة بازي البته ربطي بهچنين افت روحيهيي بهخاطر كتككاري نداشت. مكزيكيها كه توانسته بودند بازي احساسي و بدون تاكتيك ايران در نيمة اول را كنترل كرده و بازي جمعي و منظم خود را روي زمين پياده كنند، برتري خود را بر حريف اعمال كردند. اشتباه ميرزاپور و رحمان رضايي منجر بهگل پيروزي مكزيك شد و مكزيكيها برتري خود را در ميان بههم ريختگي تيم ايران با گل سوم تثبيت كردند.
روز دوشنبه، در كنار درياچة سيمگون بودنزه، كه با دشتهاي سرسبز و بسيار زيباي اوبرلينگن، بيرنائو، ميرزبرگ و ليندائو محاصره شده بود، سكوت مرگ در دو هتل رژيم برقرار شده بود. ميرزاپور و برهاني در مواجهه با ايرانيان ميگفتند «شرمندهايم». ديگر از آن شعر و شعارهاي احمقانه و عوامفريبانة احمدينژاد و سعيدلو خبري نبود. هنگام سوارشدن براتوبوس براي گردش و خريد در شهر، نيمي از بازيكنان نيامدند و ترجيح دادند در اتاقهاي خود باقي بمانند. تنها 12بازيكن و حسين فركي و دادكان با آنها بهخريد رفتند.در اولين تمرين بعد از مسابقة اول، تنش ميان بازيكنان بسيار زياد بود. در يك درگيري سنگين علي كريمي مهرزاد معدنچي را بهشدت در هم كوبيد بهطوري كه او را با برانكارد از زمين بيرون بردند. خبرنگاران گفتند ممكن است او براي عمل جراحي راهي تهران شود. برسرتمرين جلال طالبي، منوچهر نظري، مهدي مناجاتي، فرامرز ظلي، وطنخواه، محمدرضا كربكندي، محمود ياوري، ناصر نوآموز، جلالي و… حاضر بودند.روز بعد قرار شد يك كنفرانس مطبوعاتي بگذارند كه برانكو و دايي و چند بازيكن ديگر در آن شركت كنند. سرزمان مشخص دايي نيامد. همايون شاهرخي، سرپرست تيم و برانكو آمدند و براي خالي نبودن عريضه آندرانيك و چند جوان ديگر را آوردند كه آنها تنها نشستند تا برانكو حرفهاي تكراري بيمايه و خستهكنندة خود را بزند. در عوض دادكان تلاش كرد كه در ميانة دعوا خودي نشان دهد. او اعلام كرد كه تمام مسئوليت باخت تيم و ساير مسائل را برعهده ميگيرد. خبرنگاران داخلي و خارجي هم حرفشان روي بازيكردن علي دايي بود چون در تمام طول بازي اول تنها 5بار توپ بهپاي او خورده بود. شايد بههمين علت او از شركت در كنفرانس مطبوعاتي خودداري كرد.در اردوي رژيم همهچيز بود، جز آرامش و فوتبال. مسئولان تيم و چند مأمور حراست بهدنبال آبكردن خاويارهايي بودند، كه براي استفاده با خود آوردهاند. برخي خبرنگاران و همراهان براي اين كه خرج سفر خود را درآورند، شروع بهفروختن بليتهاي خود در بازار سياه كردند و ترجيح دادند كه مسابقه را از تلويزيون تماشا كنند. هتل همراهان هرشب محل دعواهاي لات و لمپنهايي بود كه بهاسم خبرنگار يا حراست بهفريدريش هافن آمده بودند. عجيبتر اين كه نيمي از اين حزباللهيهاي «همراه» از شدت فشار شبها مست ميكردند و تا پاسي از شب بهعلافي مشغول بودند.از جمله پديدههاي هيأت رژيم، اكبرزاده، بهاصطلاح خبرنگار فدراسيون فوتبال بود كه چون بساط ترياكش همانند تهران برپا نبود، مدام در حال خماري بود و بهجاي رفتن بهسرتمرين، روي صندلي در هتل لم ميداد و با همان لحن معتادش بهكساني كه از زمين برميگشتند، ميگفت «چه خبر؟» بعد هم بهقول خودش ميرفت اين خبرها را كه از اين و آن ميشنيد روي سايت فدراسيون فوتبال ميگذاشت.در شهر بسيار آرام و كوچك فريدريشهافن، تنها صداي عربدة سردمداران و مأموران رژيم بود كه شبها بههوا ميرفت. علت دعواها هم دزديهاي كلان و حيرتانگيز سردمداران رژيم بود. آخوند عليپور، بهاصطلاح مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال در پروژة توزيع لباسهاي تيم ايران و پرچمها و يادگاريها، 300هزار يورو از رژيم گرفته بود تا آنها را بين ايرانيها در فرانكفورت بهطور مجاني و براي تبليغات توزيع كند. اما او در فرانكفورت تمام لباسها و… را فروخت و پولها را بهجيب زد. چند تن بهدزدي او اعتراض كردند. او هم كه پشتش بهاحمدينژاد گرم بود يك سيلي محكم بهگوش حاجاسماعيلي نواخت. حاجاسماعيلي كه بوكسور قهرمان آسيا بود و اكنون در كسوت خبرنگاري بهآلمان آمده بود، گريه ميكرد و فرياد ميزد « تو گوش بوكسور قهرمان آسيا ميزنند». حاجاسماعيلي ميدانست كه اگر با يك مشت اين آخوند پليد را نقش زمين كند، در تهران بايد پاسخگوي وزارت اطلاعات آخوندي باشد. اكنون شيرازة كارها از هم گسسته بود. رژيم تلاش ميكرد هرطور شده بازيكنان را در كنترل كامل حفظ نمايد. در هتل بوخهورنرهاف چند مربي و خبرنگار بهدنبال يافتن راهي براي فرار و ماندن در آلمان و پناهندگي ميگشتند.بازي دوم در برابر پرتغال پايان نمايش مضحكي بود كه رژيم براي اجراي آن ماهها سرمايهگذاري كرده و چند ميليارد تومان خرج كرده بود. جدا از دزديهاي عظيمي كه در جريان سفر تيم ملي بهجام جهاني توسط سردمداران رژيم صورت گرفت، محمد دادكان بهتعدادي از خبرنگاران، پيشكسوتان، مربيان و همراهان نفري يك ميليون تومان پول داده بود. شايد فكر ميكرد كه بعد از بازيها در درگيريهايش با عليآبادي، رئيس تربيتبدني رژيم بهدردش خواهند خورد. اما حريف كاركشتهتر بود و قبل از اين كه دادكان پايش بهتهران برسد زيرآبش را در همان آلمان زد و تمام تقصير باخت و شكست تيم را بهگردن او انداخت. بهاين شكل جنگل وحوش قانون بلعيدن را بر مأموران و مزدبگيران رنگارنگش اعمال كرد.در فرانكفورت اول قرار بود كه بازيكنان در شهر باقي بمانند و در كنسرتهايي كه رژيم و ديگران در آن جا راه انداخته بودند، شركت كنند. اما ناگهان يك ساعت پس از بازي، تيم را جمع و جور كرده و راهي فريدريشهافن شدند.ساعت 10.5صبح يكشنبه 18ژوئن در زمين تمرين، تنها اتوبوس بازيكنان و پليسها وجود داشت. تمرين بسته بود و بههيچ خبرنگار يا ايراني اجازة ورود داده نشد. بهگفتة خبرنگاران رژيم، تيم «قرنطينه» كامل بود. درحالي كه ايران از دور رقابتهاي جام جهاني حذف شده بود، اين اقدامات بهشدت امنيتي نشاني جز نگراني و هراس رژيم براي كنترل بازيكنان نداشت. چند جواني كه از سوئد بهشوق ديدار بازيكنان، ساعتها نخوابيده و بهجلو هتل كرونه آمده بودند، با سردي و سختي برخورد حراست و دادكان چند ساعتي در شهر اين طرف و آنطرف رفتند و سپس با نااميدي و ناراحتي شهر را ترك كردند.پس از باخت بهپرتغال و حذف از جام جهاني همه هوايي شده بودند. تعدادي از خبرنگاران و همراهان ترجيح دادند كه بهسفرهاي تفريحي در درياچة بودنزه، استراسبورگ و… بپردازند و بهكشورهاي ديگر سري بزنند. برخي دنبال آب كردن بليتهايشان در بازار سياه لايپزيك بودند. تعدادي هم كه پول هيچكدام را نداشتند، روزها در شهر بهقدمزدن ميپرداختند. قيافة تمام ايرانيها، از پيشكسوتهاي فوتبال تا داوران و مربيان سابق و خبرنگاران درهم و گرفته بود. هيچ خنده و شادي در صورت ايرانيها ديده نميشد. سرهاي آنان معمولا پايين بود و همه نااميد و غمگين بهچيزي فكر ميكردند.پس از بازي آنگولا، تعداد بيشتري از خبرنگاران و همراهان در صدد ماندن در آلمان و پناهندهشدن برآمدند. يك مربي سابق ميگفت «تمام اينها دزدند. هيچ كس نيست كه در اين نظام دزد نباشد. هركس دستش برسد دزدي ميكند مگر اين كه دستش نرسد. اگر نتواني بدزدي بدبخت ميشوي».عوامل بسيار نزديك به رژيم نيز كه از صدقة سري آخوندها بهميلياردها تومان پول و ثروت رسيده بودند، در صدد خروج از ايران و فرستادن بچههايشان بهآمريكا و اروپا بودند. در تمام اردوي رژيم، دو نفر كه واقعاً با هم دوست باشند و بهيكديگر اعتماد داشته باشند ديده نميشد و در ميان تمام اين هيأت چندصدنفره يك نفر كه شاد و خندان باشد ديده نميشد. نادر كساني مانند علي كاوه، عكاس درجه اول و كهنهكار ورزشي ايران بود كه گاهگاهي لبخند برلب داشت. در مورد او هم يكي از خبرنگاران خبرگزاريهاي ايران ميگفت كه پس از 45سال كار پرمشقت و درحالي كه بهترين عكاس ورزشي ايران است، او را با ماهي 20هزار تومان بازنشسته كردهاند. همين خبرنگار ميگفت قبل از سفر بهآلمان، رژيم تصميم گرفته بود كه عكسهاي بازيكنان جام جهاني 1978 و 1998 را در استاديوم آزادي نصب كند. اما عكسهاي حسن نايبآقا و بهرام مودت را حذف كرده بودند. تراژدي فوتبال رژيم آخوندي در روز جمعه 23ژوئن تكميل شد. آناني كه هنگام خروج از ايران حيثيت تيم ايران را با اهداي پيراهن شمارة 24 بهاصطلاح تيم ملي بهاحمدينژاد آلوده كرده بودند، هنگام بازگشت در برابر مردم و خبرنگاران خشمگين ترجيح دادند از در پشتي فرودگاه مهرآباد و بهطور مخفيانه خارج شوند. تنها شبكة خبر و شبكة 3رژيم بهطور كنترل شده اجازه ورود يافتند. روزنامههاي رژيم هم، چنين نوشتند «بازگشت لشكر شكست خورده. نتايج تحقيركننده و حذف زودهنگام تيم ملي علاوه برايجاد فضاي ناخوشايند در سطح كشور باعث بهوجود آمدن جو مايوسكنندهيي در اردوي تيم ملي شده است. هرچه هست سكوت است و رخوت و بيحوصلگي».در مجلس آخوندها، نمايندگاني كه چيزي از ورزش نميدانستند دادكان را بهبازخواست كشيدند. دادكان صبح روز دوشنبه بههمراه محمد پهلوان، علياكبر عرفانيان، شهرام وزيري و ناصر نوآموز، معاونانش بهطور جمعي استعفا كردند، درحالي كه قبلاً بركنار شده بودند. او در مصاحبهيي كه بيشتر بهگريهزاري شبيه بود، گفت «مسئولاني كه براي تيم ملي و فدراسيون فوتبال تصميمگيري كردند، متأسفانه هيچكدام سابقة ورزشي ندارند و بههمين خاطر است كه اغلب تصميمهاي آنها اشتباه و تأسفبار است. اطمينان دارم كه باحضور عليآبادي و سعيدلو فوتبال رشد نخواهد كرد. اطمينان داشته باشيد همانطور كه امروز من توسط اين افراد بركنار شدم، بهزودي آنها بهبدترين شكل از سمت خود كنار ميروند».دادكان در روز 4تير بهخبرگزاري ايسنا گفت «بركناري من يك توطئه بود. عليآبادي جايگاهي در ورزش ندارد. هنگامي كه در برنامة آمادگي تيم ملي نوشته بوديم كه قصد داريم اردو را در سوييس برگزار كنيم وي خط ميداد كه اردو در اردبيل برگزار شود. يا بازيهاي دوستانة ما را در برازجان و دليجان برنامهريزي ميكرد. نمايندگان مجلس هم بهدنبال رأي جمعكردن هستند».نمايندگان رژيم پاسخ او را چنين دادند: «از تيمي كه با هزينههاي هنگفت بهجام جهاني رفته و از كانالهاي مختلف شارژ شده است، بيشتر از اينها انتظار ميرفت. اينها با احساسات و غرور ملي ما بازي كردهاند و بايد اينها را محاكمه كرد. دادكان براي فوتبال ما مدير لايقي نبود» (روزنامة ايران ـ 7تبر).برانكو ايوانكوويچ، سرمربي تيم هم بهخبرنگاران گفت «حذف ما حاصل اختلاف سازمان تربيتبدني و فدراسيون فوتبال بود. متأسفانه در آستانة حضور در جام جهاني، فدراسيون با سازمان تربيتبدني درگيري بزرگي داشت و همين اوضاع بد درون تيمي و كشمكشها باعث شكست و حذف ايران از گردونة رقابتهاي جام جهاني شد! جو حاكم پر از تنش و درگيري بود و خبري از اتحاد در تيم نبود» (روزنامة ايران ـ 7تبر).برانكو كه علت باخت تيم را بهگردن سازمان تربيتبدني و فدراسيون فوتبال مياندازد يادش رفته بود كه چند روز پيش عوامفريبانه ادعا كرده بود تيم ايران قادر است هرتيمي را شكست داده و شگفتي بيافريند.ديدن چهرههاي غمگين و مأيوس و افسردة بازيكنان، داوران، مربيان و خبرنگاران قديمي ورزش ايران، با چهرههايي 20سال پيرتر از سنشان و با لباسهايي كهنه و مندرس، اين تداعي را در انسان بهوجود ميآورد كه مردم ايران و برگزيدگان ورزشي آنها چه روزهاي سياهي را در زيرحاكميت رژيم آخوندي ميگذرانند. خبرنگاران و رسانههاي وابسته بهآخوندها البته هنگام گزارش دادن تلاش ميكنند تصوير ديگري را بهخورد مردم بدهند. چون آنها نه از ورزش چيزي ميفهمند و نه از آزادي. حتي دادكان كه رئيس فدراسيون و عامل سرسپردة اين دستگاه بود مدام سر خود را در ميان دستهايش ميگرفت و كلافه و ناراحت اين ور و آنور ميرفت. بهقول خبرنگار روزنامة ايران « دادكان، ناي حرف زدن ندارد! دادكان مثل آدمهاي سكته كرده در لابي هتل نشسته بود و دايم در فكر بود. رئيس فدراسيون فوتبال اين روزها، بدترين لحظات زندگيش را سپرى ميكند».بهاين ترتيب نمايش فوتبال رژيم در جام جهاني هفدهم با شكست و سرافكندگي و دزدي و چپاول بهپايان رسيد. بهزودي تور اختناق و پردة دجاليت و عوامفريبي اين رژيم جهنمي و مزدبگيران داخلي و خارجي آن هم پاره خواهد شد و وطن زيبا و شايستة ما آزاد خواهد شد.پيش بهسوي جام جهاني 2010 در آفريقاي جنوبي با تيم ملي فوتبال ايران آزاد!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home