گزارش واشنگتن پست درباره سيمين بهبهاني؛
گزارش واشنگتن پست درباره سيمين بهبهاني؛
شاعري که قلم و روح خود را نفروخت
roozonline
صداي سيمين بهبهاني، بانوي نويسنده و غزلسراي ايراني اوج مي گيرد و زخم هاي مردمي را که از بي عدالتي هاي يک انقلاب برجاي مانده، تسکين مي دهد؛ انقلابي که حقوق شهروندانش را زايل و عدالت اجتماعي را به راحتي نقض مي کند.
اين شاعره سرشناس در سن 79 سالگي هنوز شعر می سراید. وي يکي از وقايعي را توصيف مي کند که در ماه مارس رخ داد و پليس ضدشورش طي آن سعي داشت او را مورد ضرب و شتم قرار دهد. در همين هنگام، دانشجويي بين جمعيت معترض به دفاع از اين شاعره پيشرو برمي خيزد و فرياد مي زند: "به اين خانم صدمه نزنيد. ايشان خانم سيمين بهبهاني هستند. اگر دست شما به او برسد، خودم را آتش مي زنم."
فريادهاي او پليس را خشمگين کرد. يکي از مأموران با تازيانه بر دست راست خانم بهبهاني زد و پس از آن با يک باتوم الکتريکي نيز به او ضربه اي وارد کرد. مأمور ديگري او را شناخت و سريعاً وي را با يک تاکسي روانه خانه اش کرد.
خانم بهبهاني اخيراً در منزل خواهرزاده خود در شهر مک لين وضعيت زندگي و کار خود را با کمک يک مترجم بازگو مي کند. اين پانزدهمين بار است که او براي سخنراني به شهرهاي مختلف ايالات متحده مي آيد : واشنگتن، نيويورک، لوس آنجلس و در آينده اي نزديک نيز به کانادا مسافرت خواهد کرد.
وي مي گويد: "من از اول عمر در مسايل اجتماعي فعال بودم. در زمان شاه، خيلي رنج مي کشيدم." سپس به فروپاشي رژيم سلطنتی در سال 1979 اشاره مي کند و مي افزايد: "هيچ دموکراسي در ايران نبود و در آن زمان هم سانسور وجود داشت."
وي در اشعار خود قبل از انقلاب بيشتر به مسايل فقر، انحرافات و کودکان بي سرپرست مي پرداخت. اينها موضوعاتي بودند که نگراني ها و دل مشغولي هاي او را پيرامون طرد شدگان و فراموش شدگان منعکس مي کردند. کارهاي اخير او درخصوص موضوعاتي مانند آزادي بيان و حقوق زندانيان و اقليتهاست.
دکتر فرزانه ميلاني، رييس بخش مطالعات زنان دانشگاه ويرجينيا مي گويد: "خانم بهبهاني را به عنوان بلندترين نماد زنده شعر فارسی، يک قهرمان فرهنگي هستند، چه خارج از ايران و چه داخل کشور." خانم ميلاني در دانشگاه درسی دارد درباره شاعران زن ايرانی ..
وي مي افزايد: "خانم بهبهانی، توماس اليوت را در ذهن تداعي مي کند. عميقاً فرهنگ و ادبيات کشورش را می شناسد و عرق ريزانش برداشتی مدرن از نقش مردمي است که قلبشان براي دموکراسي و حقوق بشر مي تپد. شکل غزل ها گاهی سنتي است، ولي تصويرها و مضامين شعر ها مدرن اند و انديشمندانه انتخاب شده اند."
شهرت بهبهاني بيشتر به خاطر سرودن غزلهاي زيبا در وزن هاي متروک شعر فارسی است. در سنت و فرهنگ ايراني، غزل معمولاً توسط يک شاعر مرد در مدح عشق يک زن سروده مي شود. بهبهاني عکس اين حالت را نشان داده و در اشعار خود، مرد را به عنوان مقصود خواسته ها و اميال قرار داده است.
ميلاني مي افزايد: " اشعار سيمین جدا از احساس شاعرانه، بسيار شجاعانه اند. زماني که اکثر شاعران همعصر او به سرودن اشعار مدرن و بی وزن مشغولند وی غزل مي سراید. همان نوع شعری که برخي از شاعران ادعا مي کردند مرده است، ولي او به کار خود ادامه داد و غزل را به افق هاي جديدي رساند."
رؤيا حکاکيان، شاعر و نويسنده ايراني-امريکايي مي گويد که بهبهاني در سال هاي 1970 اصلاً طبق مد روز شعر نمي گفت و به دليل وجود شاعراني بزرگ چون فروغ فرخزاد و احمد شاملو، اشعارش همچنان ناشناخته باقي ماند. وي ادامه مي دهد: "زماني که انقلاب نتوانست به شعارهاي خود مانند ايجاد آزادي بيشتر و دموکراسي جامه عمل بپوشاند، مردم از شعر مدرن رويگردان شدند. ولي بهبهاني همچنان نسبت به اصول سنتي کاملاً وفادار باقي مانده و به نماد مقاومت تبديل شده است."
خانم ميلاني که به همراه کاوه صفا برخي از اشعار بهبهاني را به زبان انگليسي ترجمه کرده اند [جامي گناه: گزيده اشعار]، مي گويد: "او هميشه نسبت به سنت بيطرف بوده و درحالي که شخصيتي بسيار سياسي دارد، ولي هرگز قلم و روح خود را به هيچ گروه يا حزب سياسي نفروخته است. اکنون برخي از اشعار او به صورت کلمات قصار، پند واندرز و ضرب المثل در آمده اند."
"دوباره ميسازمت وطن اگرچه با خشت جان خويش""ستون به سقف تو ميزنم، اگرچه با استخوان خويش"
بهبهاني برخلاف انديشمندان جواني که در مراحل ابتدايي با انقلاب همراه بودند از همان اول به صحت و درستي انقلاب شک داشت. وي مي گويد: "متوجه شدم که اين تغييرات در جهت صحيح پيش نمي روند." او از موج وحشتي که به دنبال انقلاب آمد، هراسان بود: "اعدام، دادگاههاي صوري و سر به نيست شدن هاي مرموز مردم عادي. متأسفانه ما از همان ابتدا راه را اشتباه رفتيم."
وي در موضعي مردمي عليه ديکتاتوري مذهبي به پاخاست تا مقوله آزادي بيان را احياء کند. آثارش به مدت 10 سال پس از انقلاب ممنوع شد. روزنامه ها و مجلات حکومتی به کرات مقاله هاي تندي عليه او به چاپ رساندند.
او يک شب در سال 1996، زماني که در يک گردهمايي در منزل يکي از ديپلماتهاي آلماني حضور يافته بود، دستگیر شد. مي گويد: "مرا با چشم بسته به زندان بردند. البته صبح روز بعد آزاد شديم. ما را به وسط خيابان آوردند و با چشمان بسته رها کردند."
شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل که اخيراً در کتاب خود به نام "بيداري ايران" مطالبي را درخصوص اين رويداد نوشته، از بهبهاني به عنوان شخصيتي با روحيه مهربان ياد مي کند. وي همچنين در کتاب خود به بيان رنج هاي زنان و تلاش آنها براي اعاده حقوق خود مي پردازد. عبادي اين کتاب را زماني که در زندان بود نوشته که در طول آن بارها و بارها غزل هاي خانم بهبهاني را خوانده است.
بهبهاني در پاسخ به اين سؤال که آيا هرگز به فکر ترک ايران افتاده، لبخند مي زند. وي مي گويد:"من مي خواهم آنجا زندگي کنم و همان جا بميرم. احساس هموطنانم را درک مي کنم، زبان آنها را درک مي کنم و مي توانم ازطريق پيوندهاي فرهنگي در مورد مردم کشورم بنويسم و شعر بسرايم. ذوق من و شعر من از آنها سرچشمه مي گيرد و من مي خواهم هر چه دارم را با آن ها تقسيم کنم."
منبع: واشنگتن پست، 10 ژوئن مترجم: علي جواهرفروش
شاعري که قلم و روح خود را نفروخت
roozonline
صداي سيمين بهبهاني، بانوي نويسنده و غزلسراي ايراني اوج مي گيرد و زخم هاي مردمي را که از بي عدالتي هاي يک انقلاب برجاي مانده، تسکين مي دهد؛ انقلابي که حقوق شهروندانش را زايل و عدالت اجتماعي را به راحتي نقض مي کند.
اين شاعره سرشناس در سن 79 سالگي هنوز شعر می سراید. وي يکي از وقايعي را توصيف مي کند که در ماه مارس رخ داد و پليس ضدشورش طي آن سعي داشت او را مورد ضرب و شتم قرار دهد. در همين هنگام، دانشجويي بين جمعيت معترض به دفاع از اين شاعره پيشرو برمي خيزد و فرياد مي زند: "به اين خانم صدمه نزنيد. ايشان خانم سيمين بهبهاني هستند. اگر دست شما به او برسد، خودم را آتش مي زنم."
فريادهاي او پليس را خشمگين کرد. يکي از مأموران با تازيانه بر دست راست خانم بهبهاني زد و پس از آن با يک باتوم الکتريکي نيز به او ضربه اي وارد کرد. مأمور ديگري او را شناخت و سريعاً وي را با يک تاکسي روانه خانه اش کرد.
خانم بهبهاني اخيراً در منزل خواهرزاده خود در شهر مک لين وضعيت زندگي و کار خود را با کمک يک مترجم بازگو مي کند. اين پانزدهمين بار است که او براي سخنراني به شهرهاي مختلف ايالات متحده مي آيد : واشنگتن، نيويورک، لوس آنجلس و در آينده اي نزديک نيز به کانادا مسافرت خواهد کرد.
وي مي گويد: "من از اول عمر در مسايل اجتماعي فعال بودم. در زمان شاه، خيلي رنج مي کشيدم." سپس به فروپاشي رژيم سلطنتی در سال 1979 اشاره مي کند و مي افزايد: "هيچ دموکراسي در ايران نبود و در آن زمان هم سانسور وجود داشت."
وي در اشعار خود قبل از انقلاب بيشتر به مسايل فقر، انحرافات و کودکان بي سرپرست مي پرداخت. اينها موضوعاتي بودند که نگراني ها و دل مشغولي هاي او را پيرامون طرد شدگان و فراموش شدگان منعکس مي کردند. کارهاي اخير او درخصوص موضوعاتي مانند آزادي بيان و حقوق زندانيان و اقليتهاست.
دکتر فرزانه ميلاني، رييس بخش مطالعات زنان دانشگاه ويرجينيا مي گويد: "خانم بهبهاني را به عنوان بلندترين نماد زنده شعر فارسی، يک قهرمان فرهنگي هستند، چه خارج از ايران و چه داخل کشور." خانم ميلاني در دانشگاه درسی دارد درباره شاعران زن ايرانی ..
وي مي افزايد: "خانم بهبهانی، توماس اليوت را در ذهن تداعي مي کند. عميقاً فرهنگ و ادبيات کشورش را می شناسد و عرق ريزانش برداشتی مدرن از نقش مردمي است که قلبشان براي دموکراسي و حقوق بشر مي تپد. شکل غزل ها گاهی سنتي است، ولي تصويرها و مضامين شعر ها مدرن اند و انديشمندانه انتخاب شده اند."
شهرت بهبهاني بيشتر به خاطر سرودن غزلهاي زيبا در وزن هاي متروک شعر فارسی است. در سنت و فرهنگ ايراني، غزل معمولاً توسط يک شاعر مرد در مدح عشق يک زن سروده مي شود. بهبهاني عکس اين حالت را نشان داده و در اشعار خود، مرد را به عنوان مقصود خواسته ها و اميال قرار داده است.
ميلاني مي افزايد: " اشعار سيمین جدا از احساس شاعرانه، بسيار شجاعانه اند. زماني که اکثر شاعران همعصر او به سرودن اشعار مدرن و بی وزن مشغولند وی غزل مي سراید. همان نوع شعری که برخي از شاعران ادعا مي کردند مرده است، ولي او به کار خود ادامه داد و غزل را به افق هاي جديدي رساند."
رؤيا حکاکيان، شاعر و نويسنده ايراني-امريکايي مي گويد که بهبهاني در سال هاي 1970 اصلاً طبق مد روز شعر نمي گفت و به دليل وجود شاعراني بزرگ چون فروغ فرخزاد و احمد شاملو، اشعارش همچنان ناشناخته باقي ماند. وي ادامه مي دهد: "زماني که انقلاب نتوانست به شعارهاي خود مانند ايجاد آزادي بيشتر و دموکراسي جامه عمل بپوشاند، مردم از شعر مدرن رويگردان شدند. ولي بهبهاني همچنان نسبت به اصول سنتي کاملاً وفادار باقي مانده و به نماد مقاومت تبديل شده است."
خانم ميلاني که به همراه کاوه صفا برخي از اشعار بهبهاني را به زبان انگليسي ترجمه کرده اند [جامي گناه: گزيده اشعار]، مي گويد: "او هميشه نسبت به سنت بيطرف بوده و درحالي که شخصيتي بسيار سياسي دارد، ولي هرگز قلم و روح خود را به هيچ گروه يا حزب سياسي نفروخته است. اکنون برخي از اشعار او به صورت کلمات قصار، پند واندرز و ضرب المثل در آمده اند."
"دوباره ميسازمت وطن اگرچه با خشت جان خويش""ستون به سقف تو ميزنم، اگرچه با استخوان خويش"
بهبهاني برخلاف انديشمندان جواني که در مراحل ابتدايي با انقلاب همراه بودند از همان اول به صحت و درستي انقلاب شک داشت. وي مي گويد: "متوجه شدم که اين تغييرات در جهت صحيح پيش نمي روند." او از موج وحشتي که به دنبال انقلاب آمد، هراسان بود: "اعدام، دادگاههاي صوري و سر به نيست شدن هاي مرموز مردم عادي. متأسفانه ما از همان ابتدا راه را اشتباه رفتيم."
وي در موضعي مردمي عليه ديکتاتوري مذهبي به پاخاست تا مقوله آزادي بيان را احياء کند. آثارش به مدت 10 سال پس از انقلاب ممنوع شد. روزنامه ها و مجلات حکومتی به کرات مقاله هاي تندي عليه او به چاپ رساندند.
او يک شب در سال 1996، زماني که در يک گردهمايي در منزل يکي از ديپلماتهاي آلماني حضور يافته بود، دستگیر شد. مي گويد: "مرا با چشم بسته به زندان بردند. البته صبح روز بعد آزاد شديم. ما را به وسط خيابان آوردند و با چشمان بسته رها کردند."
شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل که اخيراً در کتاب خود به نام "بيداري ايران" مطالبي را درخصوص اين رويداد نوشته، از بهبهاني به عنوان شخصيتي با روحيه مهربان ياد مي کند. وي همچنين در کتاب خود به بيان رنج هاي زنان و تلاش آنها براي اعاده حقوق خود مي پردازد. عبادي اين کتاب را زماني که در زندان بود نوشته که در طول آن بارها و بارها غزل هاي خانم بهبهاني را خوانده است.
بهبهاني در پاسخ به اين سؤال که آيا هرگز به فکر ترک ايران افتاده، لبخند مي زند. وي مي گويد:"من مي خواهم آنجا زندگي کنم و همان جا بميرم. احساس هموطنانم را درک مي کنم، زبان آنها را درک مي کنم و مي توانم ازطريق پيوندهاي فرهنگي در مورد مردم کشورم بنويسم و شعر بسرايم. ذوق من و شعر من از آنها سرچشمه مي گيرد و من مي خواهم هر چه دارم را با آن ها تقسيم کنم."
منبع: واشنگتن پست، 10 ژوئن مترجم: علي جواهرفروش
0 Comments:
Post a Comment
<< Home