Monday, June 19, 2006

مردی با ماموريت خود ويرانگری مجله ساندی تایمز،

نگاه گزارشگر ساندی تايمز از ايران و ايرانيان
مردی با ماموريت خود ويرانگری
روزآن لاین
او بد است، شاید هم دیوانه باشد و حتی برخی روحانیون هم فکر می کنند خطرناک است. پرزیدنت احمدی نژاد با اصرار بر ساختن بمب اسلامی، ایران را در معرض برخورد با جهان قرار داده است. سیاست هایش، کشور را به مرز ورشکستگی رسانده و درصد بیکاری را بالا برده است. توده مردم دوستش دارند؛ اما تا کی؟ - جان سوین گزارش می دهد.
رئیس جمهور احمدی نژاد، روز 24 آوریل در کنفرانس مطبوعاتی گفت که آماده است که تحت شرایطی، با تمام کشورها درباره برنامه های اتمی ایران وارد گفتگو بشود.
سالن نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک، ساخته شده تا سالیان سال شاهد ورود تاریخی افراد باشد. چه گوارا با لباس چریکی اش در سال 1964 و یک دهه بعد از آن یاسر عرفات با لباس رزم و تپانچه اش وارد این سالن شد. سپتامبر سال گذشته، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران هم وقتی با کتی بدقواره و بلوز بدون کراوات و موهایی که به دقت به یک سمت شانه کرده بود، وارد سالن نشست سران کشورهای جهان شد، سلیقه مخصوص خودش را نشان داد.
پارادوکس اینجاست که مردی که پشت استراتژی اتمی بحث انگیز ایران ایستاده است و می خواهد اسرائیل را از نقشه جهان حذف کند و هولوکاست را انکار می کند اصلا ظاهری خطرناک ندارد. ممکن است که جورج بوش، جمهوری اسلامی ایران را یکی از محور های شیطان ودر کنارعراق صدام حسین و کره جنوبی قرار بدهد، اما احمدی نژاد در سازمان ملل، شبیه به کارگر ساده ای بود که درایستگاه اتوبوسی در تهران آواره شده است و همانطور که یکی از منتقدانی که با دید تحقیر آمیزی به این قضیه اشاره کرده بود:" مثل سوداگران شرقی که به دنیای نو قدم می گذارند، در محاصره لباس های شیک و کفش های واکس زده و مهمانی های رسمی در آمده بود".اما در آن زمان، شیک پوشی و رفاه، هرگز برای احمدی نژاد اهمیتی نداشت. نحوه سخنرانی و حرف هایش، مخاطبینش را چنان مبهوت و گیج کرده بود که چیزهایی را که شنیده بودند، نمی توانستند باور کنند، بخصوص زمانی که احمدی نژاد اعلام کرد که دوران انکار وجود خدا و سکولاریسم به سر آمده و در نهایت به پایان رسیدن روشنفکری و علوم را در غرب، اعلام کرد.احمدی نژاد ماه ژوئن سال گذشته، بعد پشت سر گذاشتن صف شلوغ کاندیداها و درست در زمانی که هیچ کس تصورش را نمی کرد که برنده شود- احتمالا هم بدون وجود تصویر هایی که از او مردی مردمی ساخت و فیلم تبلیغاتی که ساخته کارگردان خبره ای چون جواد شمقدری بود، چنین اتفاقی نمی افتاد- به ریاست جمهوری رسید. از آن به بعد، احمدی نژاد، ساده زیستی و تقوا را جزئی از اصولش کرد.
شمقدری امروز در بین یکی از ده مشاور کلیدی احمدی نژاد است. او شغلش را بعنوان کارگردان تصویری رئیس جمهور قبول کرد تا در نور مناسب از او فیلمبرداری کند و طرفدارانش را در میان مردم افزایش بدهد. او در انتخابات ریاست جمهوری موفق شد، اما امروز که ایران با غرب رودر رو ایستاده و امکان تحریم های شورای امنیت و حتی احتمال جنگ وجود دارد، کارش سخت و انتقاد آمیز شده است. طبقه شهرنشین و روشنفکر تهران، احمدی نژاد را بعنوان یک فرد بی فرهنگ، مسخره می کنند. در خارج از کشور، رسانه های غربی هم نقاط ضعف او را نشان می دهند: پوستش که از عرق می درخشد، نگاه خیره و مکارش و لبخندی که شبیه به دیوانه هاست.
حتی بعضی از رهبران مذهبی ایران هم نگران این هستند که شاید احمدی نژاد کمی خل باشد. سفرهای استانی اخیرش هم به جای اینکه برایش حامل مدح و ستایش باشد، انتقاد هایی را بدنبال داشت. از تمام این گفته ها می شود حدس زد که رهبر ایران، از وجود احمدی نژاد کمتر از روزهای نخست احساس امنیت می کند، تاکتیک های زیرکانه احمدی نژاد این بود که برنامه های اتمی ایران را به عنوان سمبول غرور و افتخار ملی به مردم ایران قالب کند.
حمیدرضا جلایی پور، استاد دانشگاه که زمانی جزو انقلابیون و در دوره آیت الله روح الله خمینی، در دولت بود ودر سال 1980 و در زمان جنگ ایران و عراق، احمدی نژاد را به عنوان یکی از معاونانش انتخاب کرده بود، با عصبانیت می گوید:« احمدی نژاد نه شجاع بود نه فرمانده بود. او به سختی به خط مقدم می رفت. می ترسید.»
فبلم شمقدری، بعد از اینکه احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید، اعتبار زیادی کسب کرد. وقتی این فیلم ساخته می شد، احمدی نژاد شهردار تهران بود و صحنه کلیدی فیلم، خانه ساده سه اتاق خوابه اش بود. اعضای خانواده روی فرش ارزان قیمتی نشسته بودند و خانه دارای حداقل اسباب بود؛ درست مثل خانه میلیون ها کارگر ساده ایرانی. در صحنه بعدی، دوربین از سالن های خالی شهرداری تهران حرکت می کند، جایی که شهردار سابق تهران را نشان می دهد. از میان شمعدان ها و پله های مرمر و درهای فرانسوی می گذرد و به استخر و سونا که سمبول فساد و طبقه مرفهی است که درمیان ملا ها بوجود آمده است، می رسد. صدای فیلم توضیح می دهد که احمدی نژاد به کاخ شهرداری نرفت و از گرفتن حقوق ماهانه به عنوان شهردار، امتناع کرد.
اگر بی انصاف نباشیم، باید گفت که او از یازده ماه گذشته تغییر کرده است. احمدی نژاد، اکثر اوقات کاپشن کرم رنگی می پوشید که به کاپشن "احمدی" معروف شده بود. گفته می شد که او فساد ناپذیر است. او از استفاده از هواپیمایی که از سلطان برونئی خریداری شده بود، امتناع کرد و فرش ایرانی گرانقیمت دفتر ریاست جمهوری را به موزه منتقل کرد. او به عنوان رئیس جمهور، او دیگر سوار پژوی بی کولرسال 1977 اش نشد که در زمان شهرداری سوار می شد، اما گفته می شود که همچنان نهارش را در دستمالی می پیچد و به سر کار می آورد. او به کاخ ریاست جمهوری نرفت و گفت تنها زمانی به کاخ ریاست جمهوری می رود که همه ایرانی ها بتوانند در چنین کاخی زندگی کنند. در ضمن، در بالای کوچه خانه اش در شمال شهر صندوقی تعبیه شده است که شهروندان بتوانند نامه ها و شکایت هایشان را در آن بیاندازند و بگویند که قادر به پرداخت اجاره خانه شان نیستند و یا اینکه بیکار هستند.
احمدی نژاد، پسر یک آهنگر روستایی و چهارمین فرزند از هفت فرزند است. او در سال 1958 در خانه خشتی در روستایی نزدیک به شهرستان گرمسار در 60 مایلی تهران بدنیا آمد و همین نکته می تواند شخصیت او را توضیح بدهد. وقتی او یک ساله بود، پدرش خانواده را به تهران منتقل کرد، اما احمدی نژاد هرگز ریشه هایش را فراموش نکرد و مدام به خانه شان سر می زد. مصطفی مجلل که در کودکی با احمدی نژاد فوتبال بازی می کرد با افتخار می گوید:« او هنوز همه ما را می شناسد.»
شمقدری هنوز هم مشغول تهیه فیلم های عالی برای اربابش است. وقتی رئیس جمهور به بازدید از شهرستان ها می رود، تعداد کمی از خبرنگاران که اکثرا جوان هستند را با خود می برد که بتواند به آسانی آنها را تحت تاثیرقرار بدهد. یکی از کار هایش نشان دادن چهره رئیس جمهور به عنوان کسی است که قرار است رسیدن آخرالزمان را اعلام کند. او در مجمع عمومی سازمان ملل، بجای اینکه درباره برنامه های اتمی ایران صحبت کند در نطقش اعلام کرد که آخرالزمان رسیده است. او به محض بازگشت از نیویورک و رسیدن به ایران به قم رفت تا با رهبران مذهبی مشاوره کند. فیلم این دیدار خیلی زود دراینترنت گذاشته شد و تقریبا تمام ایرانی ها آن را دیده اند. فیلم، درباره ملاقات احمدی نژاد و و آیت الله جوادی آملی است که یکی از روحانیون محافظه کار است. این دو مرد روی زمین نشسته اند و چای می نوشند و احمدی نژاد از سفرش به سازمان ملل می گوید. او می گوید:« وقتی صحبتم را شروع کردم، در هاله ای از نور قرار گرفتم». او می گفت:« این را احساس می کردم و در تمام مدتی که سخنرانی می کردم، تمام سران کشورها روی صندلی هایشان میخکوب شده بودند. هیچکدامشان مژه نزدند و انگار دستی نامرئی آنها را روی صندلی نشانده بود و گوشها و چشمان شان را باز گذاشته بود تا به پیام جمهوری اسلامی گوش بدهند.»سخنان احمدی نژاد در سازمان ملل درباره آمدن "موعود" و "آخرین پیروزی" ممکن است باعث تعجب بسیاری از افراد شرکت کننده در سازمان ملل شده باشد، اگرچه این گفته ها برای شیعیان ایران عادی است. اما این سخنان در میان بعضی از روحانیون بازتاب خوبی نداشت و آنها معتقد بودند که این گفته های احمدی نژاد، دور از حقیقت است. مثلا آیت الله تبریزی در قم گفت:« چنین سخنانی درباره مهدی موعود(ع) شایسته رئیس جمهور نیست و این گفته ها ما را از مباحث واقعی دور می کند.»
آیت الله یوسف صانعی که زمانی همکارخمینی بود هم بسیار ناراحت بود:« هرکسی به این صورت صحبت کند، بازنده است. حتی بزرگترین شخصیت های اسلامی هم جرات نمی کنند که بگویند با امام زمان(ع) در ارتباط هستند.» این نظر تعداد زیادی از روحانیون قم است. قم مقصد تعداد زیادی از زوار شیعه است که برای دیدن چاهی که گفته می شود حضرت مهدی روزی از آن بیرون می آید، به آنجا می آیند و برای حضرت مهدی نامه می نویسند و به درون چاه می اندازند. روحانیون زیادی عقیده دارند که این فقط یک خرافات است، اما احمدی نژاد با هزاران نفر زائری که در مسجد کنار چاه جمع می شوند، هم عقیده اند. یکی از این افراد می گوید:« آیا همه ما دیوانه هستیم؟ احمدی نژاد اولین رئیس جمهوری است که از حضرت مهدی همان جوری حرف می زند که ما می زنیم. ما بی دریغ از او حمایت می کنیم.» یکی از اولین اقدامات احمدی نژاد بعد از رسیدن به ریاست جمهوری، اهدا کردن 17 میلیون دلاربه این مسجد بود که باعث شد توده مردم گمان کنند که دولت با امام مهدی(ع)، میثاق بسته است.
حدود 17 میلیون ایرانی به احمدی نژاد رای دادند. او آژانس بین المللی انرژی اتمی را سر دواند و هرگونه راه حلی را درباره متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم ارائه شد، که مورد حمایت سازمان ملل و از سوی غرب بود را رد کرد. انگار هیچ کس قادر به متوقف کردن احمدی نژاد نیست. اما اقتصاد ایران با مشکلات جدی روبرو است. انتخاب احمدی نژاد منجر به خروج بزرگ سرمایه شرکت های ایرانی به دبی و کشورهای دیگر شد. موسسه هوور ارزیابی کرده است که حدود 200 میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده است. نتیجه سیاست های متخاصمانه احمدی نژاد، باعث رکود اقتصادی شده است.
با این حال او همچنان به سفر هایش به شهرستان ها ادامه می دهد و وعده وام و نان و مسکن می دهد. سووال اینجاست، او چگونه می خواهد به وعده هایش عمل کند؟ خودش می گوید با تقسیم کردن دلارهای نفتی، بین مردم. اما درصد بیکاری در ایران به 30 درصد رسیده است، یک سوم جمعیت ایران را جوانان تشکیل می دهند و طبق آمار سازمان ملی جوانان درصد خودکشی در میان جوانان ایرانی بالا رفته است. این امکان وجود دارد که با بیرون رفتن سرمایه از کشور و بالا رفتن درصد بیکاری، اگر اوضاع اقتصادی بهتر نشود، احمدی نژاد حامیانش را از دست می دهد. ممکن است که او به راحتی زمین بخورد.
در گرمسار، همه چیز به غیر از کلبه ای که احمدی نژاد در آن بدنیا آمده است، در شرف نابودی است. کویر نمک تمام دهکده او را دارد می بلعد. ده او جای فقیری است، اما مردم به پسر بچه ده شان که حالا رئیس جمهور شده است، افتخار می کنند. در ورودی دهی که احمدی نژاد در آن بدنیا آمده است، نوشته شده " محل تولد رئیس جمهور" . این نوشته تا چه زمانی می ماند؟
تمام مردان رئیس جمهوراحمدی نژاد با وجود سیاست های غلط، رکود اقتصادی، افزایش بیکاری و ورشکستگی، از حمایت گسترده مردم برخوردار است. عباس، که عکاس است و اورس گهریگر روزنامه نگار، از اولین روزهایی که احمدی نژاد ماجرایش را با فروتنی آغاز کرد، با او همراه بودند و به دنبال کسانی بودند که او را خوب بشناسند تا بتوانند کشف کنند که چه چیزی موجب شد که احمدی نژاد به مردی که امروز به عنوان خطرناک ترین مرد دنیای اسلام شناخته می شود ، تبدیل شود.
تصویر سازجواد شمقدری، مشاور جلوه های تصویری رئیس جمهور که فیلم تبلیغاتی اش را هم ساخته است و به زعم عده زیادی همین فیلم باعث پیروزی احمدی نژاد شد می گوید:« یکی از همکاران گفت که این فیلم میلیون ها نفر را به سمت احمدی نژاد می کشاند و همینطور هم شد.» فیلم تصاویری از زندگی ساده و بدون تجمل او را نشان می دهد ووقتی از شمقدری پرسیدیم که آیا این تصاویر واقعی است، او در جواب گفت که همین واقعی بودن تصاویر باعث شد که مردم به سمت او کشیده شوند.
فرماندار سابقدر زمان جنگ ایران و عراق، خمینی، احمدی نژاد را به سمت معاون حمیدرضا جلایی پور که جزو انقلابیون و فرماندار بود، منصوب کرد. اما جلایی پور امروز به شدت از او انتقاد می کند. جلایی پور می گوید:« او می ترسید برای ملاقات با من به خط مقدم جبهه بیاید. سه یرادر من در جنگ شهید شدند ولی احمدی نژاد طوری عمل کرد که خودش و خانواده اش در امان باشند و حالا چنین فردی خودش را قهرمان نسل شهدا می داند».
معتقدان واقعیدر مسجد جمکران در نزدیکی قم، چاهی وجود دارد که گفته می شود حضرت مهدی(ع) از این چاه بیرون خواهد آمد، مردم برای زیارت و انداختن نامه هایشان به چاه، به این مسجد می روند. یکی از این زوار می گوید:« احمدی نژاد اولین رئیس جمهوری است که در مورد حضرت مهدی به همان لحنی که ما حرف می زنیم، سخن گفت». اما آیت الله صانعی گفته های احمدی نژاد را نقد کرد.
همسایه هااسماعیل سوری، تشک دوز است و در شرق تهران همسایه احمدی نژاد است و با او بزرگ شده است و در زمان شاه جلسات پنهانی قرآن خوانی برگزار می کردند. مصطفی مجلل هم در زمان نوجوانی با احمدی فوتبال بازی می کرد و امروز صاحب مبل فروشی است. احمد دارهوشت هم مدرسه ای احمدی نژاد است که حالا دندانپزشک شده است. مجلل می گوید:« اگر می دانستم که احمدی نژاد یک روز رئیس جمهور می شود، وقت بیشتری با او می گذراندم. او که بازی بلد نبود و بسیار نحیف بود، اصرار داشت که عضو تیم فوتبال باشد و اوایل واقعا اعصاب ما را خورد می کرد».
اقوام و خویشانمعصومه صبورجانی یکی ازاقوام احمدی نژاد که هنوز در گرمسار زندگی می کند، پوستر احمدی نژاد را بالا می برد و می گوید:« او پسری است که هر پدر و مادری آرزویش را دارد، مشروب نمی خورد و از زمان کودکی خواندن قرآن را یاد گرفت و مرتبا به پدرش در کارگاه آهنگری کمک می کرد". علی شاه، عموی 70 ساله احمدی نژاد هم تایید می کند و می گوید که در سفر اخیر رئیس جمهور تا دبر وقت بیدار بودند و درباره اعضای خانواده، کار و سیاست صحبت کردند. او درباره برنامه های اتمی ایران هم معتقد است که چرا بقیه کشور ها حق دستیابی به انرژی هسته ای را دارند و این حق فقط از ایران سلب شده است و یک ضرب المثل فارسی می زند: هم پولدار ها از میوه رسیده خوششان می آید و هم فقرا.
درماندهبیتا فیاضی، مجسمه ساز،کارگاهی در شمال تهران دارد. او می گوید که سالهاست که اطرافیانش از بیکاری، گرانی، فقدان آزادی بیان شکایت می کنند، اما اخیرا متوجه صدای نا کوکی در میان این همسرایان شده است و آن این است که بعضی ها می گویند که دیگر خسته شده اند و طاقت شان تمام شده است. او می گوید:« آخرین چیزی که ما به آن احتیاج داریم، کودتا یا انقلاب یا یک جنگ دیگر است». اما او حس کرده است که تغییراتی در شرف وقوع است و می گوید:« مردم نفس هایشان را در سینه حبس کرده اند». منبع: مجله ساندی تایمز، 18 جون

0 Comments:

Post a Comment

<< Home