اُرکستر"سمفونیِ حفظ رژیم و نوازندگان پشت پرده و پخشُ و پَلای آن!"
اُرکستر"سمفونیِ حفظ رژیم"
و نوازندگان پشت پرده و پخشُ و پَلای آن!
*********************************
اینکه رژیم آخوندها، با وجودِ هزاران درد بیدرمان و بعد از 27 سالِ طوفانی، هنوز سرپا ایستاده و سرنگون نشده است امری بی دلیل نیست و عواملِ بسیار بزرگ و بسیار کوچک هر کدام بسهم خود در نفس کشیدن آخوندها سهیم میباشند!
در تلاش برای شناخت رازِ بقای رژیم- جدا از حمایت های خارجی و سرکوبِ داخلی- این نوشته بر آن است تا در کنار عوامل بزرگ در حفظ رژیم، به بررسی دیگر عوامل کوچک و نه چندان نامحسوس-که بصورت تکمیلی و کناری عمل میکنند- بپردازد و طی آن نتیجه گیری کند که سمفونیِ حفظِ رژیم بدون وجود و بکارگیری عوامل و تک مضرابهای کناری، هیچگاه تکمیل و نتیجه نهایی تولید نمیشد! سمفونیِ حفظ رژیم، هدف و نت اصلی ارکستریِ سراسری و بزرگ است که نوازندگان آن-هر کدام در نقاط مختلف- در پشت صحنه به آرامی و صبوری هر کدام سازِ تعیین شدۀ خود را میزنند! و ماه و خورشید و فلکِ بسیاری در کارند تا کار رژیم بچرخد و این ماندگاریِ آخوندها-برخلاف تصور و تبلیغ بعضی از اپوزیسیون ستیزهای حرفه ای- نتیجۀ کم کاری و اشتباهاتِ نیروهای مقاومت نیست و صد البته رفع تقصیر از اپوزیسیون هرگز بمعنی معصومیت مقاومت نیست! و اگر در این میان کسی دنبال نیرویی طیّب و طاهری میگردد بهتر است به خیلِ مومنانِ منتظرِ امام زمان بپیوندد و دست و قلم از سرِ پُر درد و مشغله مقاومت بردارد!
قبل از هر چیز بایستی توجه داشت که معمولاً افکار عمومی-و در اینجا منظور افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور-هیچگاه بخودی خود و از طریق تغییرات آب و هوا شکل نمیگیرد و بیشتر ساخته و پرداخته میشود! بنابراین اتفاقی نیست اگر می بینیم که مثلاً در آمریکا، ایرانیان گریخته از جهنم آخوندها، نسبت به مسببّین اصلیِ گریز آنها از وطن و نابودیِ میهن، حساسیّت چندانی نشان نمیدهند! این بی حسی سیاسی-اجتماعی قبل و بیشتر از هر چیز، نتیجۀ توطئه و تلاشهای شبانه روزی رژیم و عواملِ پیدا و پنهان آن میباشد!
آخوندها در میان حدود 4 میلیون ایرانی خارج از کشور بصورت ارکستری نامرعی و بزرگ و بصورت بسیار پیچیده، سازی را سالها بصورت آهسته-ولی مداوم- نواخت و در ذهن و ضمیر ایرانیان نشاند! که از جمله آثار و عوارض آن، همانا کمک و یاری رسانیِ های غیرمستقیم به پروژۀ حفظ رژیم بود!
در رابطه با نحوۀ کار ارکسترهای بزرگ، معمولاً و از دید یک شنونده و بینندۀ عادی-که فقط مثلاً نوای سمفونی و نتیجۀ کار دسته جمعی نوازندگان را می شنود-نقش و اهمیت تک تک نوازندگان زیاد بچشم نخورد و شاید حتّی خیال کند که بسیاری از نوازندگانِ گوشه و کنار و صفوف آخر ارکستر، ای بسا بیخودی و اضافی و فقط صندلی پرکن هستند و یا اگر بطور جداگانه و تک تک به ساز نوازندگان گوش دهد شاید تصور کند که ای بابا! اینها که جزء یک آرشه مالی روی ویلون های بزرگ کاری نمیکنند و . . . ! نهایتاً این شنونده و تماشاگرِ غیرحرفه ای و بیخبر، از ارتباط دادن تمامی نوازندگان کوچک و بزرگ با نت اصلی و اهداف رهبری ارکستر عاجز و هاج و واج خواهد بود! تقریباً یک چنین حالت و وضعیتی در طرح و ساخت سمفونی حفظ رژیم-در کنار سایر عوامل-برقرار است!
بعنوان مثال میتوان از تهرانجلس نمونه برداری نمود و آنرا مورد بررسی قرار داد! که چگونه این شهر بزرگ-که روز و روزگاری پایتخت مخالفان رژیم بود-امروزه به لحاظ سیاسی و ابراز مخالفت با رژیم، چنین بی بو و بی خاصیت شده است!
رژیمِ آخوندها بر خلاف حماقت ظاهری و بیرونی و خصائل ناپیگیری و عجول بودنِ و . . . (صفاتِ منتسب به اقشار خرده بورژوا) تا آنجا که به حفظ رژیم مربوط است اتفاقاً بسیار هوشیار، پیگیر و صبور و پیچیده عمل میکند و محصولاتی که امروز برداشت نتیجۀ کاشته ها و دلار پراکنی هایی است که طی سالیان گذشته انجام داده است!
اگر بطور مجزا و جدا جدا نوازندگان سمفونی حفظ رژیم مورد بررسی قرار بگیرند مشکل میتوان به نقشِ آنها در تکمیل و تولید نهایی سمفونی پی برد! از آنجا که بسیاری از این نوازندگان با انگیزه، دستمزد و در مکان های مختلف مشغول نواختن هستند، پراکنده بودن آنها شاید در اخذ نتیجۀ نهایی و تولید سمفونی حفظ رژیم، گمراه کننده بنظر برسد امّا این تنها تفاوت کمّی و مکانی است که ارکستر سمفونی حفظ رژیم را از دیگر ارکستر سمفونی ها جدا میکند!
در واقعیت موضوع و هدف حفظ رژیم پروژۀ بسیار سنگینی است که از توان و ظرفیت تک تک نفرات و نوازندگان، خارج می باشد امّا همین عوامل و افراد پراکنده میتوانند در هماهنگی با دیگر نوازندگان، به اندازۀ وزن و قد خود سهمی در بقای نظام داشته باشند! در حالیکه تک تک این نوازندگان به تنهایی بقول معروف عددی نیستند و اگر کسی بخواهد همکاری و همگامی آنان با آخوندها را بر حسب عمل و فعالیت مشخص و جداگانۀ آنان بررسی کند بیشک دچار اشتباه خواهد شد که مثلاً: اِی بابا! مگر مقالۀ فلان مفسر و یا روزنامه نگار معلوم الحال و یا مصاحبۀ فلان جدا شده و یا بیرون انداخته شده از مجاهدین و یا . . .! چقدر برد و تاثیر دارد؟ و یا چرا باید اینقدر به این خرده کاری ها اهمیت داد؟ و . . .! در حالیکه مسئله اصلی سرجمع و یک کاسه شدن اینگونه تلاشهای کوچک و پراکنده هستند که در آخر و به سهم خود منجر به کامل شدن سمفونی حفظ رژیم میگردند! و حداقل رژیم تاکنون در تجمع و هماهنگی کمکهای قطره ای در حفظ خود موفق بوده است و این شاید تنها موردی است که میتوان به آخوندها امتیاز داد که با بهره برداری از کیسۀ خلیفه و هوشیاری شیطانی خود و با عادی و مستعد بودن خیانت و خودفروشی در مرزهای پر از گوهرِ ایران توانستند یک بازی تاریخاً باخته را خوب اداره کرده و تا امروز سرنگونی محتوم خود را بتعویق بیاندازند! و اینجاست که برخی از مفسرانِ اپوزیسیون ستیز، عدم سرنگونیِ رژیم را چماق کرده و یک خط در میان بر سر نیروهای اپوزیسیون میکوبند و بدتر اینکه نابخردانه دست بمقایسه و نمره دهی بین رژیم و مقاومت میزنند و ناآگاهانه نابرابری نجومیِ امکانات و موقعیت های طرفین مبارزه را به روی مبارک نمی آورند! و از یاد میبرند که در برابر رژیم تروریست و در قدرتِ آخوندها، بزرگترین و جدّی ترین نیروی مخالفِ آن ناجوانمردانه در لیست نیروهای تروریست قرار دارد! و در دنیای نه چندان اخلاقی امروز آخوندها-برغم ضدبشر بودن-امکانی دست به نقد و حاضر و آماده هستند در حالیکه مقاومت هنوز امید و امکانی نسیه و نیامده میباشد! سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه! و اینچنین است که رژیم میتواند در برابر دست بستگی مقاومت در جنگ تبلیغاتی و تماماً نابرابر دست بالا را داشته باشد! و در این میان الحق نمیتوان و نباید از عادی شدن و غیبت قباحت و زشتی در همکاری با آخوندها آسان گذشت! خودفروشی و خیانتی که بعضاً به زرنگی و اینکه فلانی خوب می داند چگونه گلیم خود را از دریای طوفانی و بیرحم زندگی بیرون بکشد، تعبیر و تحسین میشود!
رژیم اغلب برای استخدام و سرکار گذاشتن متقاضیان خیانت، در یلوپیج های ایرانی و روزنامه ها آگهی استخدام چاپ نمیکند و خوب میداند که همه به محرک و قلقلک های بیرونی یکسان واکنش و پاسخ نشان نمیدهند ضمن آنکه اکثراً در مقابل کشش سبز رنگِ دلار سُست میشوند، در عین حال هستند کسانی که در کنار دلار، با باد زدن جاه طلبی و نوازش عقده و غرورهای خفته، راحتر براه می آیند!
در آشفته بازار خرید و فروش شرافت، آخوندها هیچگاه مستقیماً وارد معامله و چانه زدن نمیشود و بیشتر از طریق واسطه ها سعی میکنند که برای هر سوژه از راه خودش وارد شوند! مثلاً برای جلب فردی سیاسی و زندانی و شکنجه شده، تنها از کانال دلار وارد نشده و بیشتر از موضع تحریک غرور و انداختن پوست هندوانه زیر پای طرف حرکت کند و بطور شیطانی در گوش زندانی قهرمان زمزمه کند که: مسعود رجوی کیه؟ تو! خودت یک پا مسعودِ رجوی هستی! و بزرگتر از آن هستی که دیگر در کادر عضو و هوادار و سمپاتِ این و آن جا بگیری! تو خودت یک تنه ماشاءاله یک تشکیلات و سازمان هستی!
برخی نمونه و مثالها از چگونگی کار ارکستر سفمونی حفظ رژیم و نوازندگان پشت پردۀ آن:
* رژیم سالها پیش در لس آنجلس-توسطِ عوامل خود در لباس آگهی دهنده-از رسانه ها درخواستی کوچک و نه چندان مهم داشت دال بر اینکه در اخبار و اشارات خود به مسئولین جمهوری اسلامی لطفاً از صفات مورد استفادۀ مخالفان استفاده نکنید و رهبران جمهوری اسلامی را با توجه به درجات دینی آنها-آیت اله، حجت السلام و یا حداقل آقای . . . –معرفی کنید! درخواست رژیم بطور انتزاعی و بظاهر، چندان مهم نبود همچون نواختن سازی در یک گوشه از ارکستر چند صد نفری! امّا این درخواست ساده در پیوند با دیگر سازها برای رژیم مهم و مسئله حل کن بود! آخوندها مانند روانکاوی مکّار و حیله گر از تاثیرات روانی و غیرمستقیم، شنیدن و تکرار امام یا آیت اله خمینی بجای امام شیاطین بخوبی آگاه بودند!
* علاوه بر رسانه ها، رژیم بطرق مختلف و غیرمستقیم در چهره های معروف و سرشناس جامعه ایرانی-حداقل در آمریکا-خوب جا انداخت که اوّلاً فعالیت و افشاگری های سیاسی علیه آخوندها، امری بسیار سبک و دور از مقام و موقعیت اجتماعی آنهاست که مثلاً پلاکارد و پوستر بدست علیه جنایات رژیم در گوشه و کنار خیابان تظاهرات کنند و ثانیاً محترمانه نام بردن از مسئولین جمهوری اسلامی متقابلاً بر احترام و تشخّصِ آنها اضافه میکند! و براستی زیبندۀ دکترها، وکلا و مهندسین ایرانی نیست که مثلاً در اشاره به احمدی نژادِ پاسدار و تیرِخلاص زن، به چیزی کمتر از رئیس جمهور دکتراحمدی نژاد رضایت بدهند و . . !
در ادامۀ چنین وضعیتی ناگفته روشن است که مردم رفته رفته حساسیت خود را نسبت به رژیم و سردمداران جنایتکار آن از دست بدهند و مثلاً در آمدن احمدی نژاد به سازمان ملل واکنش لازم و شایسته از خود نشان ندهد!
* در شهر لس آنجلس مسجد و مرکز دینی بنام بنیاد ایمان است که حرفهای بسیاری در سَر و سِر داشتن آنها با آخوندها در میان میباشد امّا صرفنظر از جنبۀ بودارِ قضیه، صرف وجود مرکزی ایرانی-اسلامی در تهرانجلس، که بطور صریح و آشکار نسبت به افشای برداشت ضدبشری آخوندها از اسلام و مناسک چشم درآوردن و سنگسار و اعدام دختران خردسال و زنان حامله و . . . اعتنایی نمی کند بخودی خود و بطور غیرمستقیم کمک رسانی ایدئولوژیک به رژیم میباشد! حتی اعلام جدایی دین از سیاست و عدم شرکت در مسائل سیاسی از جانب بنیاد ایمان، آنهم در زمانی که یک حکومت مذهبی در ایران بنام اسلام مشغول جنایت و غارت است، خواهی نخواهی نوعی همکاری و همدستی عقیدتی با آخوندها میباشد و بهمین دلیل بر مسئولین عافیت طلب گوشۀ محرابها واجب است که با موضع گیری و ابراز تنفر از اسلام آخوندها، حداقل در جدایی و پاکیزگی عقاید مذهبی خود قدمی بردارند اگر ریگی در کفش و نعلنگ ندارند!
* پروژه تلویزیونهای 24 ساعته از جمله دیگر پروژه های موفق رژیم بود برای لوث و مسخره نشان دادن چهرۀ مخالفان: از هخای خُل و کاندیدای مادام العمر رئیس جمهوری گرفته تا کسانی که از فرط خوشنامی پشت دروبین قایم هستند و یا ضدمذهبی های دروغین و حقوق بگیری که از رژیم پول میگیرند تا بخدا و پیغمبر و امامان فحشِ خواهر و مادر بدهند تا آخوندها غیرمستقیم به مردم بگویند: ببینید دشمنان و مخالفان ما چه لات و لوت های بی دین و ایمانی هستند!
* از جمله دیگر پروژه های موفق آخوندها در راستای سمفونی حفظ نظام، بکار گرفتن مهره هایی در رادیو 24 ساعتۀ لس آنجلس بود که طی ماهها و سالها و وقت و بیوقت و در گرانترین و پرشنونده ترین بخش برنامه های رادیو، عناصری همچون شاهسوندی و امثال او را مانند داستان های دنباله دار شب روی خط میاوردند و طی طرحی کلان مردم را از خط اصلی خارج و بجای شوراندنِ مردم علیه آخوندها، شنوندگان بیخبر را علیه مجاهدین بسیج و تحریک میکردند!
با توجه به مجموعۀ طرحها و توطئه های رژیم-و حتّی علیرغم عدم شناسایی همۀ نوازندگان پشت پردۀ سمفونی حفظ رژیم-نباید در حضور و وجود نامرعی چنین ارکستر شومی، شک و تردید داشت! و بهمین دلیل نباید حتّی از یک مقاله و مصاحبه و . . . در راستای تقویت رژیم و یا فعالیت علیه نیروهای مقاومت بی تفاوت گذشت و سهم ولو ناچیز آنها را در استمرار حاکمیت آخوندها نادیده و ناچیز ارزیابی نمود! در سمفونی بزرگ و سراسری حفظ رژیم هر کسی به اندازۀ توان و کارایی خود یک گوشۀ کار و ساز را گرفته و مشغول انجام وظیفۀ ضد انسانی خود در برقراری نظام ظلم و جنایت میباشد! و در جبهۀ مقابل متقابلاً نیز میبایستی هرکس در حد سهم و توان و امکانات خود-از دعا و ایمیل و تظاهرات گرفته تا قلم و قدم و مصاحبه و . . – در خنثی نمودن سمفونی حفظ رژیم بکوشد! در جنگ سیاسی-تبلیغاتی-روانی بین رژیم و مقاومت هر عمل و قدمی- ولو کوچک- در جای خود و به اندازۀِ خود تاثیراتِ خاص خود را دارد! رژیم بطور کلینیکی و براساس استانداردها و مشخصات رژیم های زنده و پویا، مرده ای است که فقط بزور بسیاری از ماشین و دستگاههای تنفسی و زندگی بخش نفسی میکشد و بهمین دلیل بمحض اختلال در سیستم های یاری رسانی راهی دیار ابدی خواهد شد و شرّ خود را از ایران و منطقه کم خواهد کرد! دفع شرّی که دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز هرگز!
محمّد هادی-آمریکا
و نوازندگان پشت پرده و پخشُ و پَلای آن!
*********************************
اینکه رژیم آخوندها، با وجودِ هزاران درد بیدرمان و بعد از 27 سالِ طوفانی، هنوز سرپا ایستاده و سرنگون نشده است امری بی دلیل نیست و عواملِ بسیار بزرگ و بسیار کوچک هر کدام بسهم خود در نفس کشیدن آخوندها سهیم میباشند!
در تلاش برای شناخت رازِ بقای رژیم- جدا از حمایت های خارجی و سرکوبِ داخلی- این نوشته بر آن است تا در کنار عوامل بزرگ در حفظ رژیم، به بررسی دیگر عوامل کوچک و نه چندان نامحسوس-که بصورت تکمیلی و کناری عمل میکنند- بپردازد و طی آن نتیجه گیری کند که سمفونیِ حفظِ رژیم بدون وجود و بکارگیری عوامل و تک مضرابهای کناری، هیچگاه تکمیل و نتیجه نهایی تولید نمیشد! سمفونیِ حفظ رژیم، هدف و نت اصلی ارکستریِ سراسری و بزرگ است که نوازندگان آن-هر کدام در نقاط مختلف- در پشت صحنه به آرامی و صبوری هر کدام سازِ تعیین شدۀ خود را میزنند! و ماه و خورشید و فلکِ بسیاری در کارند تا کار رژیم بچرخد و این ماندگاریِ آخوندها-برخلاف تصور و تبلیغ بعضی از اپوزیسیون ستیزهای حرفه ای- نتیجۀ کم کاری و اشتباهاتِ نیروهای مقاومت نیست و صد البته رفع تقصیر از اپوزیسیون هرگز بمعنی معصومیت مقاومت نیست! و اگر در این میان کسی دنبال نیرویی طیّب و طاهری میگردد بهتر است به خیلِ مومنانِ منتظرِ امام زمان بپیوندد و دست و قلم از سرِ پُر درد و مشغله مقاومت بردارد!
قبل از هر چیز بایستی توجه داشت که معمولاً افکار عمومی-و در اینجا منظور افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور-هیچگاه بخودی خود و از طریق تغییرات آب و هوا شکل نمیگیرد و بیشتر ساخته و پرداخته میشود! بنابراین اتفاقی نیست اگر می بینیم که مثلاً در آمریکا، ایرانیان گریخته از جهنم آخوندها، نسبت به مسببّین اصلیِ گریز آنها از وطن و نابودیِ میهن، حساسیّت چندانی نشان نمیدهند! این بی حسی سیاسی-اجتماعی قبل و بیشتر از هر چیز، نتیجۀ توطئه و تلاشهای شبانه روزی رژیم و عواملِ پیدا و پنهان آن میباشد!
آخوندها در میان حدود 4 میلیون ایرانی خارج از کشور بصورت ارکستری نامرعی و بزرگ و بصورت بسیار پیچیده، سازی را سالها بصورت آهسته-ولی مداوم- نواخت و در ذهن و ضمیر ایرانیان نشاند! که از جمله آثار و عوارض آن، همانا کمک و یاری رسانیِ های غیرمستقیم به پروژۀ حفظ رژیم بود!
در رابطه با نحوۀ کار ارکسترهای بزرگ، معمولاً و از دید یک شنونده و بینندۀ عادی-که فقط مثلاً نوای سمفونی و نتیجۀ کار دسته جمعی نوازندگان را می شنود-نقش و اهمیت تک تک نوازندگان زیاد بچشم نخورد و شاید حتّی خیال کند که بسیاری از نوازندگانِ گوشه و کنار و صفوف آخر ارکستر، ای بسا بیخودی و اضافی و فقط صندلی پرکن هستند و یا اگر بطور جداگانه و تک تک به ساز نوازندگان گوش دهد شاید تصور کند که ای بابا! اینها که جزء یک آرشه مالی روی ویلون های بزرگ کاری نمیکنند و . . . ! نهایتاً این شنونده و تماشاگرِ غیرحرفه ای و بیخبر، از ارتباط دادن تمامی نوازندگان کوچک و بزرگ با نت اصلی و اهداف رهبری ارکستر عاجز و هاج و واج خواهد بود! تقریباً یک چنین حالت و وضعیتی در طرح و ساخت سمفونی حفظ رژیم-در کنار سایر عوامل-برقرار است!
بعنوان مثال میتوان از تهرانجلس نمونه برداری نمود و آنرا مورد بررسی قرار داد! که چگونه این شهر بزرگ-که روز و روزگاری پایتخت مخالفان رژیم بود-امروزه به لحاظ سیاسی و ابراز مخالفت با رژیم، چنین بی بو و بی خاصیت شده است!
رژیمِ آخوندها بر خلاف حماقت ظاهری و بیرونی و خصائل ناپیگیری و عجول بودنِ و . . . (صفاتِ منتسب به اقشار خرده بورژوا) تا آنجا که به حفظ رژیم مربوط است اتفاقاً بسیار هوشیار، پیگیر و صبور و پیچیده عمل میکند و محصولاتی که امروز برداشت نتیجۀ کاشته ها و دلار پراکنی هایی است که طی سالیان گذشته انجام داده است!
اگر بطور مجزا و جدا جدا نوازندگان سمفونی حفظ رژیم مورد بررسی قرار بگیرند مشکل میتوان به نقشِ آنها در تکمیل و تولید نهایی سمفونی پی برد! از آنجا که بسیاری از این نوازندگان با انگیزه، دستمزد و در مکان های مختلف مشغول نواختن هستند، پراکنده بودن آنها شاید در اخذ نتیجۀ نهایی و تولید سمفونی حفظ رژیم، گمراه کننده بنظر برسد امّا این تنها تفاوت کمّی و مکانی است که ارکستر سمفونی حفظ رژیم را از دیگر ارکستر سمفونی ها جدا میکند!
در واقعیت موضوع و هدف حفظ رژیم پروژۀ بسیار سنگینی است که از توان و ظرفیت تک تک نفرات و نوازندگان، خارج می باشد امّا همین عوامل و افراد پراکنده میتوانند در هماهنگی با دیگر نوازندگان، به اندازۀ وزن و قد خود سهمی در بقای نظام داشته باشند! در حالیکه تک تک این نوازندگان به تنهایی بقول معروف عددی نیستند و اگر کسی بخواهد همکاری و همگامی آنان با آخوندها را بر حسب عمل و فعالیت مشخص و جداگانۀ آنان بررسی کند بیشک دچار اشتباه خواهد شد که مثلاً: اِی بابا! مگر مقالۀ فلان مفسر و یا روزنامه نگار معلوم الحال و یا مصاحبۀ فلان جدا شده و یا بیرون انداخته شده از مجاهدین و یا . . .! چقدر برد و تاثیر دارد؟ و یا چرا باید اینقدر به این خرده کاری ها اهمیت داد؟ و . . .! در حالیکه مسئله اصلی سرجمع و یک کاسه شدن اینگونه تلاشهای کوچک و پراکنده هستند که در آخر و به سهم خود منجر به کامل شدن سمفونی حفظ رژیم میگردند! و حداقل رژیم تاکنون در تجمع و هماهنگی کمکهای قطره ای در حفظ خود موفق بوده است و این شاید تنها موردی است که میتوان به آخوندها امتیاز داد که با بهره برداری از کیسۀ خلیفه و هوشیاری شیطانی خود و با عادی و مستعد بودن خیانت و خودفروشی در مرزهای پر از گوهرِ ایران توانستند یک بازی تاریخاً باخته را خوب اداره کرده و تا امروز سرنگونی محتوم خود را بتعویق بیاندازند! و اینجاست که برخی از مفسرانِ اپوزیسیون ستیز، عدم سرنگونیِ رژیم را چماق کرده و یک خط در میان بر سر نیروهای اپوزیسیون میکوبند و بدتر اینکه نابخردانه دست بمقایسه و نمره دهی بین رژیم و مقاومت میزنند و ناآگاهانه نابرابری نجومیِ امکانات و موقعیت های طرفین مبارزه را به روی مبارک نمی آورند! و از یاد میبرند که در برابر رژیم تروریست و در قدرتِ آخوندها، بزرگترین و جدّی ترین نیروی مخالفِ آن ناجوانمردانه در لیست نیروهای تروریست قرار دارد! و در دنیای نه چندان اخلاقی امروز آخوندها-برغم ضدبشر بودن-امکانی دست به نقد و حاضر و آماده هستند در حالیکه مقاومت هنوز امید و امکانی نسیه و نیامده میباشد! سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه! و اینچنین است که رژیم میتواند در برابر دست بستگی مقاومت در جنگ تبلیغاتی و تماماً نابرابر دست بالا را داشته باشد! و در این میان الحق نمیتوان و نباید از عادی شدن و غیبت قباحت و زشتی در همکاری با آخوندها آسان گذشت! خودفروشی و خیانتی که بعضاً به زرنگی و اینکه فلانی خوب می داند چگونه گلیم خود را از دریای طوفانی و بیرحم زندگی بیرون بکشد، تعبیر و تحسین میشود!
رژیم اغلب برای استخدام و سرکار گذاشتن متقاضیان خیانت، در یلوپیج های ایرانی و روزنامه ها آگهی استخدام چاپ نمیکند و خوب میداند که همه به محرک و قلقلک های بیرونی یکسان واکنش و پاسخ نشان نمیدهند ضمن آنکه اکثراً در مقابل کشش سبز رنگِ دلار سُست میشوند، در عین حال هستند کسانی که در کنار دلار، با باد زدن جاه طلبی و نوازش عقده و غرورهای خفته، راحتر براه می آیند!
در آشفته بازار خرید و فروش شرافت، آخوندها هیچگاه مستقیماً وارد معامله و چانه زدن نمیشود و بیشتر از طریق واسطه ها سعی میکنند که برای هر سوژه از راه خودش وارد شوند! مثلاً برای جلب فردی سیاسی و زندانی و شکنجه شده، تنها از کانال دلار وارد نشده و بیشتر از موضع تحریک غرور و انداختن پوست هندوانه زیر پای طرف حرکت کند و بطور شیطانی در گوش زندانی قهرمان زمزمه کند که: مسعود رجوی کیه؟ تو! خودت یک پا مسعودِ رجوی هستی! و بزرگتر از آن هستی که دیگر در کادر عضو و هوادار و سمپاتِ این و آن جا بگیری! تو خودت یک تنه ماشاءاله یک تشکیلات و سازمان هستی!
برخی نمونه و مثالها از چگونگی کار ارکستر سفمونی حفظ رژیم و نوازندگان پشت پردۀ آن:
* رژیم سالها پیش در لس آنجلس-توسطِ عوامل خود در لباس آگهی دهنده-از رسانه ها درخواستی کوچک و نه چندان مهم داشت دال بر اینکه در اخبار و اشارات خود به مسئولین جمهوری اسلامی لطفاً از صفات مورد استفادۀ مخالفان استفاده نکنید و رهبران جمهوری اسلامی را با توجه به درجات دینی آنها-آیت اله، حجت السلام و یا حداقل آقای . . . –معرفی کنید! درخواست رژیم بطور انتزاعی و بظاهر، چندان مهم نبود همچون نواختن سازی در یک گوشه از ارکستر چند صد نفری! امّا این درخواست ساده در پیوند با دیگر سازها برای رژیم مهم و مسئله حل کن بود! آخوندها مانند روانکاوی مکّار و حیله گر از تاثیرات روانی و غیرمستقیم، شنیدن و تکرار امام یا آیت اله خمینی بجای امام شیاطین بخوبی آگاه بودند!
* علاوه بر رسانه ها، رژیم بطرق مختلف و غیرمستقیم در چهره های معروف و سرشناس جامعه ایرانی-حداقل در آمریکا-خوب جا انداخت که اوّلاً فعالیت و افشاگری های سیاسی علیه آخوندها، امری بسیار سبک و دور از مقام و موقعیت اجتماعی آنهاست که مثلاً پلاکارد و پوستر بدست علیه جنایات رژیم در گوشه و کنار خیابان تظاهرات کنند و ثانیاً محترمانه نام بردن از مسئولین جمهوری اسلامی متقابلاً بر احترام و تشخّصِ آنها اضافه میکند! و براستی زیبندۀ دکترها، وکلا و مهندسین ایرانی نیست که مثلاً در اشاره به احمدی نژادِ پاسدار و تیرِخلاص زن، به چیزی کمتر از رئیس جمهور دکتراحمدی نژاد رضایت بدهند و . . !
در ادامۀ چنین وضعیتی ناگفته روشن است که مردم رفته رفته حساسیت خود را نسبت به رژیم و سردمداران جنایتکار آن از دست بدهند و مثلاً در آمدن احمدی نژاد به سازمان ملل واکنش لازم و شایسته از خود نشان ندهد!
* در شهر لس آنجلس مسجد و مرکز دینی بنام بنیاد ایمان است که حرفهای بسیاری در سَر و سِر داشتن آنها با آخوندها در میان میباشد امّا صرفنظر از جنبۀ بودارِ قضیه، صرف وجود مرکزی ایرانی-اسلامی در تهرانجلس، که بطور صریح و آشکار نسبت به افشای برداشت ضدبشری آخوندها از اسلام و مناسک چشم درآوردن و سنگسار و اعدام دختران خردسال و زنان حامله و . . . اعتنایی نمی کند بخودی خود و بطور غیرمستقیم کمک رسانی ایدئولوژیک به رژیم میباشد! حتی اعلام جدایی دین از سیاست و عدم شرکت در مسائل سیاسی از جانب بنیاد ایمان، آنهم در زمانی که یک حکومت مذهبی در ایران بنام اسلام مشغول جنایت و غارت است، خواهی نخواهی نوعی همکاری و همدستی عقیدتی با آخوندها میباشد و بهمین دلیل بر مسئولین عافیت طلب گوشۀ محرابها واجب است که با موضع گیری و ابراز تنفر از اسلام آخوندها، حداقل در جدایی و پاکیزگی عقاید مذهبی خود قدمی بردارند اگر ریگی در کفش و نعلنگ ندارند!
* پروژه تلویزیونهای 24 ساعته از جمله دیگر پروژه های موفق رژیم بود برای لوث و مسخره نشان دادن چهرۀ مخالفان: از هخای خُل و کاندیدای مادام العمر رئیس جمهوری گرفته تا کسانی که از فرط خوشنامی پشت دروبین قایم هستند و یا ضدمذهبی های دروغین و حقوق بگیری که از رژیم پول میگیرند تا بخدا و پیغمبر و امامان فحشِ خواهر و مادر بدهند تا آخوندها غیرمستقیم به مردم بگویند: ببینید دشمنان و مخالفان ما چه لات و لوت های بی دین و ایمانی هستند!
* از جمله دیگر پروژه های موفق آخوندها در راستای سمفونی حفظ نظام، بکار گرفتن مهره هایی در رادیو 24 ساعتۀ لس آنجلس بود که طی ماهها و سالها و وقت و بیوقت و در گرانترین و پرشنونده ترین بخش برنامه های رادیو، عناصری همچون شاهسوندی و امثال او را مانند داستان های دنباله دار شب روی خط میاوردند و طی طرحی کلان مردم را از خط اصلی خارج و بجای شوراندنِ مردم علیه آخوندها، شنوندگان بیخبر را علیه مجاهدین بسیج و تحریک میکردند!
با توجه به مجموعۀ طرحها و توطئه های رژیم-و حتّی علیرغم عدم شناسایی همۀ نوازندگان پشت پردۀ سمفونی حفظ رژیم-نباید در حضور و وجود نامرعی چنین ارکستر شومی، شک و تردید داشت! و بهمین دلیل نباید حتّی از یک مقاله و مصاحبه و . . . در راستای تقویت رژیم و یا فعالیت علیه نیروهای مقاومت بی تفاوت گذشت و سهم ولو ناچیز آنها را در استمرار حاکمیت آخوندها نادیده و ناچیز ارزیابی نمود! در سمفونی بزرگ و سراسری حفظ رژیم هر کسی به اندازۀ توان و کارایی خود یک گوشۀ کار و ساز را گرفته و مشغول انجام وظیفۀ ضد انسانی خود در برقراری نظام ظلم و جنایت میباشد! و در جبهۀ مقابل متقابلاً نیز میبایستی هرکس در حد سهم و توان و امکانات خود-از دعا و ایمیل و تظاهرات گرفته تا قلم و قدم و مصاحبه و . . – در خنثی نمودن سمفونی حفظ رژیم بکوشد! در جنگ سیاسی-تبلیغاتی-روانی بین رژیم و مقاومت هر عمل و قدمی- ولو کوچک- در جای خود و به اندازۀِ خود تاثیراتِ خاص خود را دارد! رژیم بطور کلینیکی و براساس استانداردها و مشخصات رژیم های زنده و پویا، مرده ای است که فقط بزور بسیاری از ماشین و دستگاههای تنفسی و زندگی بخش نفسی میکشد و بهمین دلیل بمحض اختلال در سیستم های یاری رسانی راهی دیار ابدی خواهد شد و شرّ خود را از ایران و منطقه کم خواهد کرد! دفع شرّی که دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز هرگز!
محمّد هادی-آمریکا
0 Comments:
Post a Comment
<< Home